، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

آتریسای بداخلاق

1393/7/24 23:49
نویسنده : مامان نفیسه
614 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خانومم

 

خوبی ؟بهتری ؟آخه دوباره مریض شدی ودل مامان روخون کردی!!!همین طوریشم تواین شرایط

انقدربداخلاق وبدعنق بودی ,دیگه وای به حال اینکه سرماهم خوردی !!!

امروزهفتمین روزازدرگذشت مادریزرگ عزیزم میگذره ,همه درگیرتهیه وتدارک مراسم وگرفتن میوه

وحلوا.وخرما....برای سالن هستند,امامن به خاطرشرایط شمانتونستم قدم ازقدم براشون بردارم(البته هیچ کس

به خاطرشماازمن توقع نداشت).

بعداززدن واکسنت حدود 2روزتب داشتی امامتاسفانه بلافاصله بعدبهترشدنت سفت وسخت سرماخوردی ,به

حدی آبریزش بینی داری که قابل کنترل نیست,به حدی تب داری که بابغل کردنت داغی تنت روزازروی لباس حس

می کنم .یهانه گیریات ونق زدنات به حداعلارسیده واینکه کاملابه من چسبیدی وتحت هیچ شرابطی پایین نمیای

که منوازخسته هم خسته ترکرده,یه ریزگریه میکنی ,حتی بغل بابا مرتضی به سختی می ری .به خاطرشرایطط

امروزکه مراسم هفت مادربزگم بودمن خونه موندم ونرفتم خونه مامان جون ,تابلکه به کم ازشلوغی ورفت

وآمددورباشی وبیشتراستراحت کنی ,به امیداینکه حالت تاعصرخوب بشه وبتونیم برای مراسم شرکت کنیم ,امانه

تنهاحالت بهترنشدبلکه دقیقه به دقیقه تبت بالاترمیرفت ومامجبورشدیم برای سومین باربریم دکتر...

باتوجه به حالت دکتربرات آمپول سفارش کردوناچارابرای بهبودی حالت مجبورشدیم برات آمپول بزنیم .انقدرگریه

کردی وگفتیم بییم بییم (بریم)که دلم برات کباب شده بودهزاربارازخداخواستم دردوبلات روبه جون من بندازه

وتوزودترخوب بشی .نه تنهامراسم ختم رونتونستم برم بلکه سالن شب روهم نرفتم .ازمامان جون ودایی وخاله

و....بگیرتاتمام دوستانی که برای سالن شب دعوت شده بودند تماس می گرفتندواحوالپرس بودند.نیم ساعت

بعداززدن آمپول تبت اومدپایین وبه طرف سالن حرکت کردیم اما خیلی دیررسیدیم وهمه شام خورده بودند

وداشتندخداحافظی می کردند.بادیدن شمع های مشکی وحال وهوایی که روی میزهای شام برای مادرجونم

چیده بودنددلیلی شدبرای اینکه بغضم بترکه ویه کم خودم روخالی کنم ,آخه ازیه طرف حال واحوال واون شرایط

بدغذاشدن شما وبهونه گیریا و....,ازطرف دیگه ابنکه نتونستم تومراسم باشم بدجورناراحتم کرده بود...

دقت کردیدآدم یه وقتایی به حدی می رسه که ازهمه چی می بره ...من دقیقا بریدم واونقدری خسته ام که.....

 

درسته که تواین یه هفته خیلی بهم سخت گذشت اماخوبیش این بود که من تونستم به طورخیلی خیلی اتفاقی

شماروازپوشک بگیرم وعادت بدم به دستشویی رفتن .الان فقط شبها موقع خواب ودرمواقع بیرون رفتن

شماروپوشک میکنم ,حتی بیرون هم که پوشک هستی درمواقع جیش میگی :جیش جیش ودرمواقع پی پی

میگی :پی

خوشحالم که این پروژه ی سخت که برام مثه یه کابوس شده بودبه این راحتی انجام شد.....

اسم علی پسرخاله عزیزم رویادگرفتی وانقدرقشنگ وکشیده می گی :عــــــــــلی 

به کارتون باب اسفنجی علاقه زیادی پبداکردی ,به باب اسفنجی میگی :فا

مخصوصا اون تیکه اول آهنگش که میخونه کوچولوی دندون خرگوشی ......توی بدترین شرایط باشنیدن آهنگش

شروع به تکون دادن خودت میکنی وخوشحالی میکنی.

بیا,بریم,رفت واومد,نیست روقشنگ میگی .

سعید رومیگی :س 

ازشمارش اعداد 3 و10 روبلدی ,وقتی میگیم 2-1شمامیگی :3

وقتی میگیم آتریساچندتاجوجودادی :10رابادستات نشون میدی ومیگی 10

واژه ی سلام روقشنگ وواضح میگی :سلام

وقتی به غذاخوردنت اصرارمیکنم ونمی خوای انگشت اشاره ات راهمراه سرت تکون میدی ومیگی :نه نه نه 

وقتی میخوای عموپورنگ ببینی میگی :پوین

دیگه ازحالت کلمه کلمه داری درمیای میخوای جمله های کوتاه روبگی .مثلامیگی :بابا بیا -بابارفت

_بابااومدو...(البته هنوزم به بابا میگی :آبا)

موقع تمازخوندن میخوای بگی الله اکبرمیگی:ابر,به جای سرگذاشتن روی مهر,مهررولیس میزنی ومن شاکی

هرکی میره سمت دستشویی سربع اعلام میکنی :جیش (یعنی رفته دستشویی).

این روزاباعروسکات قشنگتربازی میکنی ,لالایی براشون میخونی ,روپات میزاری وخوابشون میکنی ,بوسشون

میکنی وحتی به وقتایی لباست روبالامیکنی وبهش مه مه میدی .

عاشق موتورسواری وبه قول خودت بوم بوم هستی.

درسته همه حرفی رونمی زنی اماهمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه چی متوجه میشی وهرکاری روبهت میگم

سربع انجام میدی شایدیکی ازعلتهایی که تونستی جیشت روبگی همین باشه.

اینم قسمتی ازاندراحوالات هیجده ماهگی شمادخترمریض وبهانه گیرونق نقوم....

ولی بادت نره که من تحت هرشرایطی 

عاشــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتم

بدون شرح

 

 

 

 

 

 

پسندها (4)

نظرات (15)

قالب های کودکانه
30 مهر 93 13:46
مامان ها خبر خبر جدید ترین و زیباترین قالب های وبلاگ اختصاصی برای نی نی های ناز شما طراحی انواع عکس، قالب وبلاگ، بالابر اختصاصی و صفحه ی ورودی برای نی نی های نازنازی کاملا تضمینی برای دیدن نمونه کارها به وب گوگولی تمپ مراجعه کنید. gogoli-temp.blogfa.com calendar.taghvim@gmail.com
مامی آتریسا جون
30 مهر 93 17:01
فدات شم خاله ، خیلی فصل بدیه عزیزم... سرما خوردی، اشکال نداره جیگری زودی خوب میشی واااای نفیسه جون عزیزم این روز ها شما باید بری بیرون سعی کن آتریسایی رو اصلا نبری( اگه ممکنه) آخه هواش هی عوض شه نمیذاره خوب شه نفسی فدای تک تک کلمه هایی که میگی عزیزم؛ آی نفیسه جون همین امروز ظهر واسه اولین بار آتریسایی وقتی باب اسفنجی شروع شد بلند بلند گفت باب... باب... (این هم یکی دیگه از تشابهات آتریساها) خیلی خوبه که از پوشک گرفتی عزیزم، واسه من واقعا یه کابوسه، فکر میکنم سخت باشه البته هی گوشزد میکنم جیش و پی پی رو ولی جرئت نکردم پوشک نکنم، نفیسه جون چه جوری این کار رو کردی
مامان نفیسه
پاسخ
قربون آتریساجون که باب اسفنجی دوست دارهگرفتن ازپوشک خواه ناخواه کثبف کاری داره امابایدتحمل کردبایدآتربساروآزادبزاری وتندتندبرای بردن به دستشویی اقدام کنی تااینکه خودش متوجه میشه که جای جیش دستشوییه.ان شااله شماهم اززیرباراین مسئولیت سربلندمبای بیرون .نگران نباش آتریساجون دخترفوق العاده باهوشیه فقط نزاردیربشه ازالان شروع کن
مامان هستیا
1 آبان 93 7:25
خاله جونی انشالله که زودتر خوب بشی فدات شم چقدر اذیت شدی با آمپولی که بهت زدن خوشگل خاله مامانی آتریسا جون چه خوب که به این زودی تونستید از پوشک بگیرید خیلی ها تا 3 سال هم نمی تونن بگیرن. خدا روشکر راحت شدید
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.لطف دارید.بله واقعاگرفتن پوشک بچه یه پروژه بزرگه که ان شااله برای هستیاجونم هم باموفقیت انجام بشه
خاله الهام،مامان نهال
1 آبان 93 11:39
نفیسه جون بابت فوت مادر بزرگ عزیزت خیلی متاسفم. با تعریفهایی که ازش کردی واقعا از دست دادن چنین فرشته ای خیلی دردناکه. ولی میدونی که خدا گلچینه خوبیه. برای اون عزیز طلب رحمت و برای تو وخانواده بزرگوارت طلب آرامش میکنم دوست خوبم تو نشون دادی که یه مامان خیلی قوی و مقاومی هستی .این روزهای سخت هم میگذرن .امیدوارم هر چی زودتر شادی و سرزندگی به خونتون برگرده و آتریسا جون رو دوباره در حال شیطونی و شیرین کاری ببینیم .
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی دوست عزیزم.باحرفات کلی آرامش گرفتم .امیدوارم ازدعای تودوست خوب ومهریون
آذرمی دخت
3 آبان 93 13:49
آخه کوچولو اون از وزن خودت بیشتره چه جوری میخای برش داری گوگولی
مینا
4 آبان 93 20:17
عززززززززيييييييززززززززززممممممممممم چقد ناراحت شدم اين رواز حسابي سرم شلوغه ميام ب وبلاگا سرميزنم ميخونمم ولي نميدونم كامنت گذاشتم يا ن مطمئنم پستي ك ازفوت مادربزرگ عزيزت نوشتيو خوندم ولي نميدونم كامنت گذاشتم يا ن. ب هرحال واقا شرمندتم عزيزم واقا متاثرشدم. واسه تو و خانواده عزيزت ارزوي صبر ميكنم و واسه مادربزرگ مهربونتم طلب مغفرت. ايشالا ك جاشون توبهشت باشه. ايشالا الان ك من دارم ان كامنتو مينويسم حال اتريساجونم بهتر شده باشه و مث هميشه مشغول خنديدنو شيطنتاي شيرينش باشه اين روزا هم ميگذره خانومي ناراحت نباش و ب خودت فشار نيار. ايشالا ب زودي خنده و شادي ب خونتون برگرده. دوستون دارم مواظب اتريساجونم باش
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم .لطف دارید.خدارفته گان شماروهم بیامرزه .نه میناجون حال آتریسا اصلاقابل تعربف نیست .روزبه روز بهونه گبرتروبدغذاترمبشه .توروخدابرامون دعاگوباش
مامی آتریسا جون
5 آبان 93 8:32
سلا نفیسه جون؛ خوبی عزیزم؟ بهتری؟ آتریسای گلم خوبه
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم .حال آتریسادوباره بدشده,تب شدبد,بی تابی های شدیدونخوردن به کل غذابدجورنگرانم کرده .همش دکتر...همش دکتر...نمی دونم خدابهمون کمک کنه
مامی آتریسا جون
5 آبان 93 11:21
عزیز دلم، سرما خورده یا عفونت روده ای نفیسه جون؟ ایشالله که زودی خوب میشه آتریسا جونم، درک میکنم عزیزم خیلی سخته، ما مامان ها از خدا می خوایم همیشه به خودمون بده ولی به این فرشته های کوچولو هیچ دردی ندهعزیزم واسه آتریسایی گلم صدقه بنداز ، چش خورده عزیزم
مامان نفیسه
پاسخ
نه دوست خوبم .عفونت شدیدگوش که متاسفانه بعدازچهارمین دکتربالاخره مشخص شده .امروزیه کم بهتره خداروشکر.مرسی ازاحوالپرسیت
مامان لیلی
5 آبان 93 13:00
عزییییییییزم....... الهی بمیرم خاله!!! اول واکسن بعد هم مریضی ....ایشالا که دیگه هیچوقت مریض نشی آخه دلم نمیخواد دیگه درد بکشی عشقم از یه طرف هم دلم برای مامانت میسوزه آخه... طفلی شاغل هم هست، من میدونم چی میکشه خانم شدنت هم مبارکه میبینم که دیگه پوشک نمیپوشی عزیز دلم فدای شیرین زبونی هاتم بشه خاله نفیسه جون ! فوت مادر بزرگ عزیزت رو بهت تسلیت میگم. خدا یهت صبر بده و باقی عزیزانت رو سالهای سال برات نگه داره. آمین
مامان نفیسه
پاسخ
خیلی لطف داری لیلی جون.ان شااله خداهیچ وقت برای شماروزهای بدنداشته باشه
مامی آتریسا جون
6 آبان 93 8:59
الهـــــــــــــــی من فدات شم آتریسا جونم، آره گوش درد خیلی بده نفیسه جون عفونت گوش دردش اینقدر زیاده که اصلا نمی تونن غذا بخورن واسه همین هم بد اخلاقی میکنه عزیز دلم، فقط مواظب باش باد به گوشش نخوره تا خوب خوب بشه، یه کوچولو هم روغن زیتون اگه از زیر گوشش تا قسمت لنف های گلوش و تا نزدیکهای لب هاش بمالی ؛ مامانم میگه خیلی خوبه حسابی مواظب خودتون باشین عزیزم
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی ازراهنمایی ات .حتماامتحان می کنم
مامی آتریسا جون
6 آبان 93 9:03
دکترهای این دوره و زمونه هم که هیچی؛ تعطیل ان بخدا من که اصلن سعی میکنم نبرمش پیش دکترهای شهرستان فوری اول به داداشم میگم بعد اگه اون گفت باید کاری انجام شه می برمش پیش این بدرد نخورها، هیچی تشخیص نمی دن فقط بچه رو می بندن به آنتی بیوتیک اون سری داداشم میگفت که توی آمریکا فقط واسه عفونت گوش ( اون هم وقتی مطمئن باشن) به زیر 5 سال آنتی بیوتیک میدن ولی اینجا هنوز نبردی می نویسن، اصلا زورشون میاد نگاه کنن عزیزم خیلی حرف زدم، بووووووووووووووس
مامان نفیسه
پاسخ
واقعا.خوشحال شدم واستفاده کردم
خاله محبوبه
6 آبان 93 14:53
سلام آتریسا خانم قربونت برم، نبینم مریض باشی، فرشته کوچولویی مثل تو نباید مریض بشه، خاله جونم مراقب خودت باش دوست دارم
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم
مامی آتریسا جون
7 آبان 93 17:25
نفیسه جون، آتریسایی بهتر شده، عزیزم؟
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.خداروشکرخیلی بهتره
بابا و مامان آروین کوچولو
8 آبان 93 18:52
الهی عزیزم قربوووووووووووووون دخملیه گلم ایشاله دیگه ملیض نشیها مواظب خودت باش خیلییییییییییییییییییییی دوست دارم عسل خانومی
مامان نفیسه
پاسخ
منم شماوآروین جونوخیلی دوست دارم
مامان آروین
8 آبان 93 18:55
نفیسه جون فوت مادر بزرگتونو صمیمانه بهت تسلیت می گم از دست دادنشون تکه ای از وجود آدم و با خودش میبره واقعا سخته خدا رحمتشون کنه و بهتون صبر بده
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم .ان شااله خداوندعزیزان شماروبراتون حفظ کنه