، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

یک پیش آمد

1393/2/29 12:51
نویسنده : مامان نفیسه
949 بازدید
اشتراک گذاری

باورکنم که به این سرعت بزرگ شده ای ؟باورکنم که دیگرنوزادنرم ونازک دیروزنیستی؟باورکنم دندانهای کوچک

شیری ات را؟همانهایی که تادیروززیرلثه صورتی رنگت پنهان بود...

وقتی برای اولین بارروی پاهای کوچکت ایستادی ,به من نشان دادی که دیگربزرگ شده ای

,

نشانم دادی که گذرزمان سرعتش ازپلک برهم زدن هردویمان سریعتراست.

مگرنه اینکه من دلم میخواهدتوبزرگ شوی؟بالنده شوی وتمام آرزوهایم رارنگ آمیزی کنی؟دلم میخواهدبزرگ

وبزرگترشوی ومن مدرسه رفتنت,دانشگاه رفتنت ومهمترازهمه ""عروس شدنت ""راببینم وازدیدن اون همه خوشبختی لذت ببرم....

پس چه میشودکه گاهی اینگونه حسرت زده التماس ثانیه هایی رامی کنم که مدام غیب می شوند....

شایدفرداقشنگ ترازامروزهایمان شوند....

شایدروزهای پیش روازروزهای گذشته پرخاطره ترشوند....

اصلاچه معلوم؟؟؟

شایدمن مادام ازتمام این گذرهای زمان لذت ببرم وشایدخداتورابه من داده که تاقیامت شادباشم ....

پس .......

بی خیال امروزها....

دستت رابه من بده وبگذاراین بارعقربه های ثانیه شمارراماغافلگیرکنیم ,بگذاربرای دیدن فرداهای زیباترمابیشترعجله کنیم...

همسرودخترعزیزم :

میخواهم اوج خوشبختی رادرکنارتان حس کنم حالاکه دارمتان چــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــراکه نه؟؟؟

سلام پرنسس خوشگلم .حالت چطوره ؟کیفت کوک کوکه؟خداروشکر....امیدوارم که همیشه همچون پسته خندان باشی ...

اما حال واحوال خانواده مابه خاطربیماری خاله گیتاکه بطورناگهانی اتفاق افتاداین روزا,زیادقابل تعریف نیست

,مطمئن هستم که اگریه کم بزرگتربودی توهم مثل مانارحت بودی ودل کوچیکت غصه داربود. اماخوشحالم که

توی سنی هستی که متوجه ناراحتی عزیزترین کسانی که قلباتورادوست دارن وماهم دوستش داریم  نیستی...

خواهرازجان عزیزترم,خواهری که همیشه نه تنهاخواهربلکه به گردنم حق مادری اداکردی ومن هیچ وقت وهیچ وقت

نخواهم توانست ذره ای ازمحبتهایت راکه هم برای خودم وهم برای فرزندم کشیدی جبران پذیرباشم ولی شایداین

بهترین فرصتی باشه که بگویم چقدردوستت دارم وچقدربرایت دعاگویم ...بارهاوبارهانه تنهادستان خودم رابلکه

دستان کوچک آتریسارابرای دعا به آسمان بلندکردم وازخدابرایت کمک گرفتم ....مطمئن هستم که خدای بزرگ دستان کوچک ودل پاک دخترم رابرای استجابت دعابهترپذیراخواهد بود...

ازاینکه این چندروزنتونستم آتریساروبرای عیادتت بیارم ازت عذرخواهی میکنم امابا عشق برایت ازکارهای

جدیدآتریسامی نویسم چراکه مطمئن هستم که باعشق می خوانی وخنده ای ازسرمهرومحبت برلبانت

شکوفاخواهدشد,شایداین خنده درمانی باشدبرای تمامی دردهایت.....

آتریساجدیدا به سرعت نورراه می ره ومی دوه...اماهمش میخوره زمین....

وقتی زیادحرف میزنی بااون زبون قشنگش میگه :هیس

کلاغ پررویادگرفته وانگشت خوشگلش رو,روزمین میزاره ووقتی میگی کلاغ پر....اونم میگه پر

اتل متل توتوله روتامیشنوه دوتادستاش روروی پاهاش میزنه

وقتی پرنده ویا....رامیبینه میگه :کیش 

وقتی CD حسنی نگویه دسته گل روبراش میزاری ,به اون قسمتش میرسه که میگه :حسنی میای بریم حموم

:آتریسابلندمیگه :نه نه .....سرتومیخوای اصلاح کنی :آتریسابلندمیگه :نه نه 

صدای زنگ درویاتلفن روکه میشنوه میگه :در

وقتی سوارماشین میشیم حتمابایدروپاهای بابامرتضی نشسته باشی وتازگیایادگرفتی بوق بزنی

وقتی شب میخوایم بخوابیم تامیگیم برق وخاموش کنیم ,انگشت نشانه کوچولوی خوشگلش روآماده میکنه که

اون برق روخاموش کنه ,وقتی هم خاموش شدشروع به دست زدن میکنه وبه من نگاه میکنه (یعنی منوتشویق کنید)

تمام حرفای منومتوجه میشه ,مثلاوقتی بهش میگم بروسبداسباب بازیاتوبیارسریع به سمت سبداسباب بازیاش میره ...معنی دقیق پاشو,بشین ,بیا,برو,بده و..................کاملامیدونه.

وای وای ...زمانی که میخوای لاستیکیش روعوض کنی,حتی لباساشوکه میخوای عوض کنی, چه مکافاتی باهاش داریم واصلااجازه پوشک کردنشونمی ده ...

خاله گیتاجونم آتریسادیروزبرای اولین بار ماکارانی خوردوکلی ازخوردنش ذوق زده شده بود...

ازخندیدنای الکیش وذوق زدنای بیخودش برات بگم که دلت آب میشه 

جاروبرقی ازدستش درامان نیست ,وقتی میخوام جاروبزنم یاسوارش میشه یامدام خاموش وروشن میکنه یامدام سیمش روجمع میکنه

عاشق نون باگته البته نه اینکه بخوره ازلحاظ اینکه خوردکنه

تازه دیروزچندتاکارتازه کرده که من وبابامرتضاش کلی خندیدیم....

اول که من رایت برداشتم که روی میزنهارخوری روتمیزکنم ازاون ته اتاق دویدوبادادوفریادرایت روازمن گرفت ورفت توی

آشپزخونه ودرکابینت روبازکردوگذاشت سرجاش وبعدشم درکابینت روبست واومدتواتاق....

ازنانای کردن ورقصیدنش برات بگم که دلبری میکنه وخودشم بانانای کردنش آوازمیخوانه

آهنگ لوسی لوسی که ازشبکه IFILMپخش میشه روخیییییییییلی دوست داره ,تامیشنوه سریع حواسش روبه تلویزیون جمع میکنه

 دوم این که توی آشپزخونه داشت شیطونی میکردباباش اومددستشوگرفت وتاتی کنون ببردش بیرون ازآشپزخانه

,اومدسمت من وبادستای قشنگش انگشت منم گرفت وراه افتاد(خواست بگه که سه تایی بریم بیرون)...

اینجام داره میگه پاشم برم تلفنوبردارم یه حال واحوالی ازخاله جونم بپرسم

اجازه بدین شماره شوبگیرم

درکل اینکه بررای خودش خانومی شده..ان شاا...زودترخوب بشی وخودت ازنزدیک شیرین کاریاش روببینی و مثل

همیشه لذت ببری....کاری ازدستمان جزدعابرنمی آیدکه دعاگوییم.(آمین)

آتریساجون توی این پست تولدنهال جون (دخترخاله الهام)روبهش تبریک میگه وازخداوندبرای 120ساله شدنش زیزسایه پدرومادرعزیزش دعامیکنه .....نهال جون تولدتــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مبــــــــــــــــــــــــــــــــارک

                                                                                  

 

دخترم :ثانیه هاباآهنگ حضورت چه عاشقانه می رقصندومراهرلحظه عاشق ترازدیروزمی کنند.

دیگه خسته شدم می رم بخوابم"" بای بای""

اینم کیکی که من درست کردم وبابامرتضی زحمت تزئینش روکشید

وقتی میگم این روزاهمه چیزشده آتریسا.........بهتون ثابت شد............حتی تزئین کیکمون هم شده آتریسا

خوب دیگه دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش داریم

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (9)

مامان امیـــرحسیــــن
29 اردیبهشت 93 15:19
سلام عزيزم هميشه در كنار هم شاد باشيد!! چرا كه نه؟؟به قول خودت!! آفرين به آتريسا كه حسابي خانوم شده!! آفرين به شيرين زبونياش
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
29 اردیبهشت 93 17:52
مامانم سال اول که معلم شده بود معلم یه روستا بود شاگردایی که داشت به داس میگفتن افن دره مامانم خودشو کشت که به اینا گودزیلا ها یاد بده داس نه افن دره ............ آخر سال م خودش هم میگفت افن دره
خاله گیتا
30 اردیبهشت 93 13:22
من به دستای کوچولو فرشته کوچولویی که با آمدنت عشق را به همه ی ماما هدیه کردی بوسه می زنم واز اینکه برام دعا کردید ممنونم از صمیم قلب دوستتان دارم و عاشقتونم
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی خاله جونم.دوستت داریم
خاله محبوبه
3 خرداد 93 12:30
سلام عزیز دل خاله، آتریسا جونم قربونت برم، ماشاالله هر روز خوشگل تر و دوست داشتنی تر میشی عزیزم یه پیشنهاد براتون دارم من چند روز پیش بیرون بودم، خیابان رجایی ، مغازه برادران شواخی یه پیراهن دخترونه هایی آورده که من تو رو با اون صورت قشنگت تو اون لباس ها تصور کردم با مامان حتما یه سری به اونجا بزنید
مامان نفیسه
پاسخ
سلام خاله عزیزم.مرسی .چشم حتماسرمی زنم
خاله الهام،مامان نهال
4 خرداد 93 12:08
وای خدا دلم لک زده این جیگر خانوم رو در حال دویدن ببینم.مامانش اسفند یادت نره. عزیزم من و نهال هم برای سلامتی خاله گیتا دست یه دعا هستیم خیلی ناراحت شدم.خدا دعای کوچولو ها رو اجابت میکنه
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.لطف دارید.نهالوبماچ
مامان امیـــرحسیــــن
4 خرداد 93 15:21
غم های زمانه ام که بی حد باشد یا آب و هوای دل من بد باشد در تَق تَقِ این قطار حل خواهد شد وقتی حرکت به سمت “مشهد” باشد ! دعاگوتون هستم اگه لایق باشم عزیزم
مامان نفیسه
پاسخ
ان شااله به سلامتی بریدوبرگردید.مواظب امیرحسین گل گلاب ماهم باشید.
مامان لیلی
5 خرداد 93 11:16
سلاااااااااااااااااااااااااام خاله ای ی ی ی ی ی.... ماشاا... داری حسابی خانم میشی ها......... توی این ماه مبارک برای خاله گیتا هم آرزوی سلامتی میکنم........دوستت دارم
مامان نفیسه
پاسخ
بله خاله جونم اخه دارم بزرگ میشم دیگهمرسی که به یادخاله گیتای من هستید.دوستت دارم خاله
خاله مینا
5 خرداد 93 13:02
وای خداجون چقد این دخمل شیرینه. نفیسه جون باورکن هروقت میام وب آتریساجون کلی واسش غشوضعف میکنم خدا واست حفظش کنه خانومی. واسش اسپند دودکن ازجای منم کلی بوسش کن
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی خاله جون.شمانسبت به آتریسالطف دارید.دوستت داریم خاله
ღايـــليـــــــــا شاهـــزاده كوچولوي مامان و باباღ
5 خرداد 93 23:02
دقت كردين هيچ لذتي بالاتر از بيدار كردن بچه هاي كوچولو از خواب نيست؟؟ و دوباره هيچ ذلتي هم بالاتر از اون فحش هايي كه بعدش ازشون ميخوريم نيست؟؟؟ خدايي همينطور نيست كه من ميگم؟؟؟