دخترآتیش پاره
سلام عزیزم .خوشحالم که حالت بهتره ....انقدرجمله ی دلم دردمیکنه روتواین چندروزقشنگ تکرارکردی (دیلم
دردکیه,نمی دونم چرا به می کنه میگی کیه )که تموم خونه وقتی یه کم احساس میکنن دلشون دردمیکنه عین
تومیگن دیلم دردکیه
این روزها هرچی هرچی هرچی بگیم عین ضبط صوت اعلام میکنی حتی وقتی من با بابا مرتضی حرف میزنم
شماصحبتهای ماروتکرارمیکنی ,بعضی ازحرفات خیلی جالبه وجالب تراینکه تمامی حرفهای خودمونی ماروتوذهنت
نگه میداری وبه جاش تحویلمون میدی
دیروزبایه سری مهره بازی میکردی همش حواسم بهت بود که جوری سرت گرم بشه اونا روازدسترست دورکنم
تااینکه یه موقعیت مناسب پیداکردم واوناروقایم کردم .همینکه به خودت اومدی اول یه کم دنبالشون گشتی
وهمش باخودت میگفتی کوش ؟کوش؟کجاگذاشتم ؟بعداومدی بایه حالت چشم های خندونی که توش
پرازشیطنت بود به من گفتی :ای مامان بدجنس قایم کردی !!!ازتعجب داشتم شاخ درمی آوردم کلمه
بدجنس اونم تو!!!کلی بااین حرفت چلوندمت ......
چندوقتیه که همش ازآقاجون میخوای یه ببعی کوچولوبرات بخره تاباهاش بازی کنی به عشق قولی که آقا جون
بهت داده شبوصبح میکنی وصبح روشب ,همش فکروذکرت شده ببعی کوچولویی که قراره آقا جون برات بخره
امروزکه داشتیم صبح میرفتیم خونه مامان جون بازم داشتی راجع به اون ببعی صحبت میکردی ومن داشتم قانعت
میکردم که ببعی هم مثل ماخونه احتیاج داره تابتونه اونجا بخوابه ,غذابخوره (ضمن اینکه تمومی این حرفها روبامن
تکرارمیکردی)ازهمه مهمتراینکه دلش برای مامانش تنگ میشه میخوادپیش مامانش باشه گفتی :راست میگی ؟
یادروغ؟؟؟(آخه تواصلامیدونی راست ودروغ چیه که از واژه اش استفاده میکنی)هلاک این کلمه جملاتیم که
تازگی ازشون استفاده میکنیاون موقع میخوام غیرازهزارتاماچ انقدربچلونمت که صدات دربیادوبااون صدای
قشنگت بگی مامان نتن (نکن)
تازگیا میدونی که بابامرتضی کی میادنزدیکای اومدنش خودت لخت میشی وکنارپله های حموم میشینی ومیگی
منتظربابا مرتضام که بیادباهاش برم حموم(عشق آب بازی وحموم به شرطی که سرت شسته نشه)
تازگیاحتی به شیطنت هایی که قبلنا مینداختی گردن من وبابا خیلی راحت خودت اعتراف میکنی وبه جرات میگی
آتیسا کرده(مثلا عاشق اینی که بشینی ویه جعبه دستمال کاغذی پیداکنی وهمشو دربیاری ,قبلنا تامیگفتم وای
کی اینا رودرآورده میگفتی :بابا ویامامان نیسه(نفیسه)اما الان به راحتی میگی آتیسا درآورده)کی اینجاروکثیف
کرده :آتیساویا اینکه اگه یه چیزی ازاسباب بازیات خراب کنی سریع میاری ومیگی آتیسا خراب کرده
تازگیا وقتی آب میخوری آخرای لیوان آبت چشماتو شیطون میکنی وبایه طرزخواستی میگی میخوای بقیه اش
روبریزم روفرش (چون میدونی من اعتراض میکنم)میگم نخیر بعدبایه شیطنت خاصی میخندی عاشق وقتایی
هستم که یه چیزی ازم تقاضا میکنی به محض اینکه میگم بفرمایید میگی :میسی ,ممنون(خوردنی من)
عاشق وقتایی هستم که تویه چیزی به من تعارف میکنی ومیگی بیفرماییدعاشق وقتایی هستم که خودت
خاله بازی میکنی به عروسکت میگی :گریه نتن ,چیه چیه غذا میخوای چشم الان برات میارم,بعدلالایی براش
میخونی ومثلا خوابش میکنی وهمش به من یادآوری میکنی که هیس !نی نی ام خوابهبعدمیگی بیدارشده
بهش شیربدم(انقدراین پشت سرهم حرف زدنت رودوست دارم ....عاشقشم)
دیشب بهت گفتم آتریسامیخوای بریم خونه خاله گیتا.گفتی میخوام برم اما اول بابا پیتزابخره من وبابا مرتضی
فقط بهم نگاه کردیم وجفتمون شروع کردیم قربون صدقه ات رفتن.بابامرتضام که منتظره حرف ازدهن تودرنیومده
اطاعت امرکنه وبرات چیزایی که میخوای بخره......بعدازخریدپیتزا داشتم ازحرفات برای مامان جون تعریف میکردم
که متوجه شدم ازصبح به مامان جون گفته بودی که میخوام به بابا مرتضی بگم شب برام پیتزابخره(ازصبح دلت
پیتزامی خواسته آخ عزیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــزم)
دیگه اسم همه غذاها روبلدشدی ظهر ها که میام خونه ازت میپرسم نهار چی خوردی ؟دقیقا اون چیزی که
خوردی رومیگی ویااینکه شام روهرچی باهم بخوریم فرداش به مامان جون آمارمیدی که دیشب چی خوردی
وقتی من ومامان جون هردوباهم یه جاهستیم وبایکیمون کارداری اسممون روهم صدامیکنی مثلا میگی مامان
اییان (ایران)ویااینکه مامان نیسه(نفیسه)به خاله گیتا میگی خاله تا (اونم که برات غش میکنه)
به دایی احسان میگی دایی اسانولی به دایی مهرداد میگی :مهداد(دایی اش رونمیگی)دیگه برای
دستشویی رفتنت هیچ مشکلی ندارم حتی یه وقتایی توآشپزخونه هستم که خودت بدون اینکه بهم اعلام کنی
شلوارتو درآوردی ومیدوی سمت دستشویی ,کارت که تموم شد صدام میکنی وقتی میرم بالابلندی بهم
تذکرمیدی نیوفتی .وقتی دارم دستشویی میشورم بهم تذکرمیدی سر نخوری .وقتی دارم غذاسرخ میکنم بهم
تذکرمیدی نسوزی.وقتی لباسم رومیخوام عوض کنم بهم تذکرمیدی سرما نخوری (همه تذکرهایی که من مدام
برات تکرارمیکنم)واینکه تازگیا همش اعلام میکنی خسته شدم مخصوصا وقتی میخوای ازپله بالا وپایین بیای چون
میخوای بغلت کنم پیش پیش اعلام میکنی که خسته ای وووووو...............................................................
خلاصه اینکه آتیش پاره من آتیشی شده برای خودش که شبانه روز باحرفای قشنگش تنم رومی سوزونه اما من
عاشق این سوختنم
این روزها ما روسروتهمونوبزنی شهربازی هستیم به قول شما بچه ها
وقتی واردمیشیم میگی سلام بچه ها من اومدم بازی کیم (کنم )
همه وسیله ها روبااسماش بلدی میگی میخوام فیل سوارشم,قطار,زنبور,چرخ وفلک بعدمیگی همه همه
بدون شرح
عاشقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم جوجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه