بیست وپنج ماهگی آتریساجون
سلام شادونه ی زیبای من ,پرانرژی من ,عزیزمن..............
امروزم میخوام بگم که چقدرررررررررررررررررررررررررررردوستت دارم,,,
دوستت دارم چون تنهاترین فکرتنهایی منی .............
دوستت دارم چون زیباترین لحظات زندگی منی .........
دوستت دارم چون زیباترین رویای خواب منی ...............
دوستت دارم چون زیباترین خاطره ی زندگی منی ........
دوستت دارم چون به یک نگاه ,زیباترین عشق منی ..........
دوستت دارم نه ازهوس ,
نه درقفس ,
تاآخرین نفس ,,,
ماهگیت مبارک عشقم
یه چندروزی میشد که بادوستام میخواستیم قرار بزاریم یه جا همدیگروببینیم ,آخه ازبعدازتولد شما دیگه
همدیگروندیده بودیم .همش میگفتیم امروز ...نه فردا ...نه پس فردا....نگواینها همه بهانه است تابرسیم به روز
بیستم که ماهگردشماست .دوستای من نسبت به شما ارادت خاصی دارن وازاینکه برای هرماهه ماهگرد شما
برنامه ریزی می کنن ازشون سپاسگزارم(اما این یکی رودیگه سورپرایزبود)
تااینکه قرارشد روزیکشنبه 20اردیبهشت ماه خونه ی خاله رزی که خونشون داخل یه باغ قشنگه وپرازدرخت توته به
صرف توت خورون وآش جمع بشیم.
من وشما به خاطرشرایط کاری ام یه کم دیرترازبقیه رفتیم .اما به محض واردشدن دوستان عزیزم باشمع وفشفشه
کیک وآهنگ تولد,تولد ودست وجیغ وهوراکه شماعاشقش هستی ازمون استقبال کردن,اولش یه کم گیج شده بودم
بودم همش داشتم به این فکرمیکردم که تولد کدوم دوستام بوده که من حواسم نبوده اما وقتی متوجه شدم
دوستام حواسشون به ماهگردتوبوده وهمه این برنامه ریزی ها دقیقا توروز ماهگرد توبوده بسیارخوشحال والبته
بسیار شرمنده ی دوستام شدم.می بینی مامان جون چقدردوست خوب خوبه....تمامی دوستان من هم مثل
خودمن کارمندن ,خونه دارن وبچه دار,توریز شرایط وگرفتاریهای تک تکشون هستم اما بازم اونا برای ما ارزش قائل
شدن وحتی چیزی برای ماهگرد توکم نزاشتن .امیدوارم توهم وقتی بزرگ میشی چنین دوستان خوبی همچون
دوستان من دورت باشن .نمی دونم چطوری ازشون تشکرکنم ,ولی ازاینکه یه روز به یادماندنی روتوذهن من ودخترم
به یادگارگذاشتن ممنونم
بعدازمراسم کیک وکلی بزن وبرقص وجیغ وهورا(چه خوشحالی مابین دوستام میکردی )رفتیم توباغ .مابرای توت
خوردن وآش خوردن شماهم بایه مگس کش افتادی دنبال رادین جون (پسرخاله رزی).انقدربدوبدو کردی وذوق کردی
وخنده های بلندبلند که همه ازصدای خنده هات قربونت می رفتن وازت عکس وفیلم میگرفتن
اینجا دخترم منتظره تا خاله رزی آش روبراش بیاره
اینجا هم بچه ها کلی توت برای خانواده ها جمع کرده بودن که شماداری مشاهده میکنی (تحت هیچ شرایطی
دست ازسر این مگس کش برنداشتی)
بعدشم که متوجه شدی خاله رزی توباغشون دوتا هاپو دارن که من دیگه بیچاره شدم
البته من ازاول میدونستم اماهمه روسپرده بودم که اگه شما بفمهمی ماهمش باید دنبال سگها باشیم ,این بود که
ازبس بااون مگس کش دنبال رادین بودی ونمی نشستی مجبورشدیم هاپوها روبهت نشون بدیم تایه کم دست
ازسر رادین بنده خدابرداری اسم یکی ازسگها بن تن ویکی دیگه ازاونابتیس بود که اسم هردوشون رویادگرفتی
وهمراه باخاله رزی صداشون میکردی .تازه وقتیم میخواستیم بیایم خونه همش گریه میکردی وبتیس روصدامیزدی
مطمئنم که بهت خیییییییییییییییللللللللللللللللللللللی خوش گذشت ومن این خوش بودن وخوشحالی دوستانم
رامدیون دوستان خوب وعزیزم هستم .ان شااله منم بتونم توتمام خوشیها وخدای نکرده خدای نکرده ناخوشیها
کنارشون باشم .