، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

روزمادرمبارک

1394/1/22 19:19
نویسنده : مامان نفیسه
797 بازدید
اشتراک گذاری

درعالم کودکی به مادرم قول دادم که تاهمیشه هیچ کس رابیشترازاودوست نداشته باشم ,مادرم مرابوسید وگفت

:نمی توانی عزیزم!

گفتم :می توانم .....

من توراازپدرم ,خواهروبرادرم بیشتردوست دارم وبیشتردوست خواهم داشت ....................

مادرم گفت :یکی می آیدکه نمی توانی مرابیشترازاودوست داشته باشی .

نوجوان که شدم دوستی عزیزداشتم ,ولی خوب که فکرمیکردم مادرم رابیشتردوست داشتم ...........

معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه ی مادرم..............

بزرگترکه شدم عاشق شدم ,خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم

کدامیک رابیشتردوست داری بازدرته دلم این مادربود که انتخاب شد....

سالهاگذشت ویکی آمد...یکی که تمام جان بود,عمرم بود ونفسم ...کسی که نفس کشیدن بدون او ممکن نبود

وزندگی بدون او بیهوده وتباه....همانروزمادرم باشادمانی خندید وگفت :دیدی نتوانستی!!!..........

من هرچه فکرکردم اوراازمادرم وازتمام دنیا بیشترمی خواستم .اوباآمدنش سلطان قلب من شده بود وتمام دریچه

های قلبم رابرای دوست داشتن شخصی دیگربه اندازه ی خوداومسدود کرده بود....

من نمی خواستم ونمی توانستم به قول دوران کودکیم عمل کنم !!!

چون من خودم مادرشده بوده بودم....محبتمحبتمحبتمحبتمحبت

سلام عزیزدلم .خوشحالم که دیشب روباخیروخوشی وبایه دنیا خاطره ی خوب ازتولدت گذروندیم .صبح که

ازخواب بیدارشدی به طرف لباس وکفش تولدت رفتی واصرار داشتی اونارودوباره تنت کنی ,وقتی پوشیدی ازبابا

مرتضی درخواست کیک داشتی وتوقع داشتی برنامه دیشب دوباره برات تکرار بشه تعجبخوشحالم که بهت خوش

گذشته بوده بوسامروز من مونده بودم  وبابامرتضی ویه خونه ای که انگاری بمب توش منفجرشده بود ,ازصبح

زودباوجود خستگی دیشبم شروع به شستشوی کف سالن وجمع کردن میز وصندلیها وبازکردن ریسه وبادکنک

ها وشستشوی کلی ظرف توآشپزخونه ,شدیم .بنده خداخاله گیتا هم برای کمک اومدوسه نفره تاساعت 3

بعدازظهر تمومش کردیم .اما من شماروزودترحاضر کردم وفرستادم خونه ی مامان جون ,چون اگرشمابودی اصلا

کارما تاشبم تموم نمی شد

ظهرنهارخونه مامان جون بودیم .تازه امروز روزمادرهم هست وماحتما برای دست بوسی بایدخدمت مامان جون

میرسیدیم .مامان جونی که ازاول تابه حال مادرانه وخالصانه برای ما سنگ تموم گذاشته وحالا هم برای دوردونه

ام نهایت زحمت رومیکشه .واقعا زبونم برای گفتن زحماتش قاصره وهمه ی کادوهای دنیایی درمقابل خوبیش بی

ارزش .من برای نمره دادن به محبتهاش اعدادروکم میارم وبرای جبران کردن مهربانیهاش ,خوبی روکم میارم.برای

قدردانی اززحماتت ,بوسیدن دستهات امروز کافی نیست ,من هرروز برای بوسیدن دستان مهربانت سرم راخم

خواهم کرد مادر

شب هم باعمه مونا برای عرض تبریک خدمت مامان لیدا (مامان بابا مرتضی ) رفتیم وبه اتفاق اونا شام رفتیم

خانه برگرچراکه شما عاشق پیتزاو سیب زمینی سرخ شده ای جشنجشنجشن

 

پسندها (4)

نظرات (4)

مامان هستیا
30 فروردین 94 7:36
خسته نباشی خانمی واقعا تدارکتون عالی بود معلومه حسابی زحمت کشیدید هم قبل و هم بعد جشن ولی وقتی برای بچه خودمون باشه اصلا این همه خستگی و اذیتهاش به چشم نمیاد آتریسا جونو ببوسید
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی .بله واقعا این یه حقیقته.الان وقتی دارم عکسا وفیلماشومیبینم وخوشحالی وذوق آتریسارومیبینم ارزششو داشت لطف دارید عزیزم
مینا
31 فروردین 94 15:14
نفيسه جونم روز مادرو با كلي تاخير ب شما مادر نمونه تبريك ميگم ايشالا سايت صدوبيست سال بالاسر اتريساي نازم باشه تولد عالي بود خسته نباشي حساااااااابي
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.جای شمابسیارخالی .به امیدروزی که یکی ازتولدهای آتریساشمادرکنارمون باشی
مامی آتریسا جون
6 اردیبهشت 94 15:39
عزیزم روز مادر با تاخیر تبریک میگم ایشالله همیشه درکنار هم به خوشی و سلامتی باشین
مامان نفیسه
پاسخ
روزشمامادرخوب هم مبارک
زهرا
9 اردیبهشت 94 16:21
ئزيزم روز مادر را هم به تبريگ ميگم خسته نباشي خواهرگلم
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.روزهمه ی مادرهای گل مبارک