دومین تولدآتریساجون
سلام دخترکوچولوی نازم .مطمئنم که درآستانه تولدت حالت خوبه وسلامتی (خداروشکر)البته قبل ازتولدت پروژه ای
سه هفته ای ازبیماریت روباسختی گذروندیم اما هرچه بود گذشت .چندروزمانده به تولدت روخیلی دست به عصا
جلورفتیم تامثل پارسال برای تولدت مشکلی پیش نیاد.واقعیتش اینه که من وبابا مرتضی ازنیمه دوم اسفندماه برای
تولدت چه ازنظر تمییزکاری خونه وچه ازنظرخریدو.....داریم برنامه ریزی می کنیم که تولدامسالت ازتولدت
پارسالت بهتربشه .آخه امسال معنای تولد وکیک وشمع فوت کردن ورقص وشلوغی رومیفهمی بنابراین تصمیم
گرفتیم علاوه برمامان جوناوخاله جوناوعمه جونا بهترین وصمیمی ترین دوستان من هم بابچه هاشون برای تولدت
حضورداشته باشن تااینطوری به شما بیشترخوش بگذره (که همینم شد)
باتوجه به اینکه شمابرای عروسک وپوستروکلاهرچیز باب اسفنجی علاقه ی شدیدی نشون میدادی بابا مرتضی
اصرار داشت که تم تولدت باب اسفنجی باشه اما واقعیتش من لباس قشنگ وبامزه ای برای باب اسفنجی پیدا
نکردم اما تادلت بخواد لباسهای خوشگل خوشگل ازتم زنبور پیدا کردم وازاونجایی هم که ازاول تابه حال خودم
علاقه ی خاصی به رنگ زردولیمویی دارم همون تم زنبور برای شماتاییدشد وافتادیم دنبال پارچه برای لباس
ووسایل تم ......
توی کاشان یه مغازه ی بزرگی هست که تمامی پک های تم های تولدووسایل تولدراحت اونجاپیدا میشه بنابراین
برای پیدا کردن ریسه و....زیادنگران نبودم ازنظر لباست هم بنده خدازن دایی جون احسان زحمت پارچه ودوخت
لباس این دوسال تولدت روکشیده .می موند یه سری ازکارهای پخت وپز وخریدهای مربوط به تولدت (گفتن ایناچه
راحته اماتوعمل واقعا سخته )...
پارچه ومدل لباست روخیلی راحت پیداکردم وبرای دوختش زن دایی جون اقدام کرداما یه دونه ازوسایل تم زنبورت
روازمغازه های کاشان نتونستم پیداکنم وچون اقدامات لازم برای دوخت لباست انجام شده بود گیج شده بودم که
دوست خوب وعزیزم الهام جون (مامان نهال عزیزم)به دادمون رسیدوتمامی وسایل روازتهران برامون
خریدوفرستاد.امابانیومدنش برای تولد کلی حالمون روگرفت.به هرحال مرسی اززحمتت الهام جون...........
برای کیکت هم چون تم پارسال تولدت کفشدوزک بودوخودکیک هم کفشدوزک بود نمی خواستم امسال خودزنبور
روبرات بگیرم دیگه بعدازکلی سرچ توی اینترنت مدل کندوی زنبور روپسندیدم وبایکی ازدوستام که همسرش
صاحب یه قنادی شیک توی کاشانه هماهنگ کردم ومشکل کیکت هم حل شد(خداییش ازاونجایی که کیکت
سفارشی بود نه تنها خامه ی زیادنداشت بلکه چون کیکت روباشیرینی ناپلئونی زده بود واقعا خوشمزه شده بود)
روزقبل ازتولدت تاساعت 4 شرکت بودم .بعدازاومدن به خونه بدون معطلی برای پختن یه سری غذاهای تولدت
مثل سالاداولویه ,کشک وبادمجون ,تارت پیتزا,فسنجون ,بیف استراگانف اقدام کردم درکنارش هم مشغول تمییز
کاری خونه وجمع کردن یه سری ازوسایل اضافه خونه شدم .خلاصه شب تولدت تاساعت سه ونیم دستم
بندبوداونقدری که تاصبح از درد پاوکمرنتونستم بخوابم .روزتولدت هم بابامرتضی برای سفارش یه سری میز
وصندلی ازبیرون اقدام کردومن وخاله گیتاوسعید جون هم برای زدن ریسه وبادکنک وتزئینات خونه مشغول شدیم
باوجودشیطنت های تو یه کم کارمون سخت انجام میشداما انقدرازدیدن اون همه بادکنک وریسه و...خوشحال
بودی که هم من هم خاله گیتا یه سره قربونت میرفتیم .
خلاصه ساعت چهارونیم تقریبا تمام کارها انجام شده بود
ومن راهی آرایشگاه شدم وقتی برگشتم خاله گیتا تمامی میوه ها وآجیل ها وشیرینی های روی میزها روچیده
بود وشماهم خواب بودی .حدودساعت شش ونیم ازخواب باصدای شیدا وشادی جون بیدارشدی وازدیدن شرایط
خونه (بادکنک ,ریسه ,میزصندلی های چیده شده وازهمه مهمترآهنگ تولد تولدی که برات گذاشته بودم شروع
به خندیدن وخوشحالی کردی )خوشحال بودم که روزتولدت دقیقا همون روز بیستم روزبه دنیااومدنت بود.همش
باخاله گیتا وزن دایی جون فاطی داشتیم حرف دوسال قبل همچین ساعتی رومیزدیم وهمش میگفتیم وای چه
زودگذشت انگارهمین دیروزبود که صدای قشنگ گریه ی توشد همه ی آهنگ زندگی ما,انگارهمین دیروزبود که
دستهای کوچولوی قشنگ توروباناباوری توی دستهام فشار دادم وباورم نمیشد این عروسک کوچولوی خوشگل
ازوجود من پرورش یافته وبه دنیااومده ,انگارهمین دیروز بود که برای اولین خنده ات ,اولین دست زدن ,اولین راه
رفتن ,اولین مامان وبابا گفتن ذوق میکردیم ودیوانه واربوست میکردیم...خدایا بابت این هدیه ی زیبا سپاسگزاریم
.خدایا بابت این همه لطف ممنونیم .خدایا ازاینکه دوسال درکنارفرزندم نفس کشیدم وپابه پای خوشی ها
وناخوشیهایم وجودت روحس کردم شاکرم ....
آتریساجونم لحظه ی ورودت به دروازه قلبم ولبخندشکفتنت به باغچه ی دنیارواول به خودم چون سرآغازحس
خوشبختی من است وسپس به توی نازنینم ازته دلم تبریک میگم .عزیزم دومین زادروزت مبارک.
همه چیز روبه راه ,برای اجرای یه تولد حسابی برای شمابود.من آماده وزنبورکوچولوی من لباس پوشیده وسط
سالنخونه مشغول خوشی ورقص وپایکوبی وآوازه ومنتظر وجود گرم تک تک مهمونای عزیزمون .
ازساعت هفت بعداز ظهر کم کم مهمونامون زینت بخش تولدشماشدن .ازاینکه وسط همه میرقصیدی ودست
ومیزدی ومیخوندی وخوشحالی خودتوبه همه نشون میدادی همه قربون صدقه ات میرفتن وازدیدن حرکاتت وژستات
ازخنده روده بر
طبق معمول هم بابغلکردن بچه ها وفشاردادنشون احساسات خودتو نشون میدادی
خلاصه تاساعت 9 درکنار مهمونامون زدیم ورقصیدیم وخندیدیم ورسیدیم به بخش خوشمزه ی تولد
سالادها:
سالادکلم
سالاداولویه
سالادمیوه
غذاها:
زرشک پلو ومرغ شکم پر به سبک شمالی
فسنجون
خورشت کدو حلوایی
بیف استراگانف
تارت پیتزا
کشک وبادمجون
سمبوسه لبنانی
آلبالوپلو
دسرها:
تیرامیسوکلاسیک
دسرشکلاتی وزعفرانی
کرم شکلات
ژله خورده شیشه به شکل شمع
ژله سه بعدی
بعدازسروشام رفتیم سراغ کیک وشمع فوت کردن که شماعاشق این بخش هستی .البته الان نزدیک یک ماهی
میشه که ماهرشب برای شماچندتادونه کیک میگیریم وبرات آهنگ تولدرومیخونیم وشماهم نه یک باربلکه بیست
بارشمعاروفوت میکنی وخوشی میکنی .اما امشب که درمقابل یه کیک بزرگ وفشفه وهلهله مهمانا ن بودی گیج
شده بودی ونمی دونستی خوشحالی خودت روچطوری نشون بدی
کیک بسیارسفارشی آتریساجون(دقیقا اونی بود که میخواستم)
بعدازسرو کیک کادوهاروبازکزدیم اما کادوی دوستانم برای تو واقعا واقعا سورپرایزبود
کادوی مامان لیدا یه پلاک وان یکاد
کادوی عمه مهتا یه سکه پارسیان
کادوی مامان جون خودم کارت هدیه 150000تومان
کادوی من وبابا مرتضی یه النگو
کادوی خاله گیتا کارت هدیه 100000تومان
کادوی زن دایی جون احسان کارت هدیه 50000تومان
کادوی خاله فائزه واحمدرضا(خانم دوست بابا مرتضی )کارت هدیه 50000تومان ویه تخته جادویی
کادوی خاله محبوبه رسمی(خانم دوست بابا مرتضی)کارت هدیه 50000تومان
کادوی خاله فائزه ونگین وحسام جون(خانم دوست بابا مرتضی )یه عروسک گنده ی خوشگل
کادوی عمه مونا یه عروسک خوشگل
کادوی خاله الهه وعمومجید(خانم دوست بابامرتضی)
دست همه اونایی که برای تولدت زحمت کشیدند ,همه اونایی که اومدن ومحفل ماروباوجودشون گرم کردن ,همه
اونهایی که شریک خنده وشادی ماشدند دردنکنه .ان شااله من وآتریساجون همیشه شریک خنده وخوشیشون
باشیم وتومجلسای خوشیشون براشون جبران کنیم
ازاینکه یه شب خوب وخوشی روبرات درحدتوانمون (من وبابا مرتضی )به یادگارگذاشتیم خوشحالیم .وقتی
خوشحالی وذوق واشتیاق تورومی بینم خستگی ازتنم درمیره .تاباشه برام ازاین خستگی ها که من هلاک
خستگیهایی هستم که به پای تووبرای توباشه
دخترم درسته که چندهفته ست که من وبابا مرتضی برای تولدتوداریم تلاش میکنیم ,درسته که من ازنظرجسمانی
ویه جاهایی ازنظر روحی خیلی خسته شدم ,درسته که همه خونه وزندگیم بهم ریخته وکثیف شده
ووووووو.......................اما نمیخوام کوچکترین منتی برای این خستگیها ودویدنها سرت باشه ,فقط دلم میخوام
بدونی ازته دل برات کردیم ومیکنیم ,فقط دلم میخوادبدونی که من وبابابا مرتضی چقدردوست داریم وچقدربرامون
باارزشی .دلم میخواد بدونی که توبدترین وبهترین شرایط خرج کردن برای تو ,یه وظیفه است دربرابر تو,نه منتی
برای تو,دلم میخوادبدونی که نهایت تلاشمون روبرای خوشی وخنده هات کردیم ومن بعدهم خواهیم کرد, همین
وبس ......................
عاشقتیم دخترکوچولوی ما.ان شااله 120سالگیت .به امیدروزهای خوش درتمامی مراحل زندگیت