، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

دومین عیدآتریساجون

1394/1/1 11:18
نویسنده : مامان نفیسه
1,024 بازدید
اشتراک گذاری

خدای من!

به سجاده ای نشسته ام که هرگوشه ی آن ازبهاران رفته ,یادگارهایی به جا مانده .اینک درانتظاریادگاری

دیگرازنوبهاری دیگرند.................................

خدای من!

هربهارراسبزترازدیگری برمن گشودی ومن تاانتهای سپیدی آخرین فصلش شادمانه رفتم وآن رابه نورسیده ای

دیگرمی سپردم ..................................

خدای من!

درگوشه ای ازسجاده,من نشانی ازبهاری نه چندان دوررامی بینم **سفر**آنجاکه تومرابه سفری یگانه فراخواندی

,سفری به درون,به خویشتنم ودربهاری دیگردر**سحری **عاشقانه بیدارم کردی تااندیشه های شبانه ام رابه

آن بسپارم ورهایشان سازم ..........................

خدای من !

دربهاری نزدیکتردرسایه خیالی ازنورومعرفت رهایم ساختی تابدانم بی شناخت تو,بهاران,فصل تنهایی هاست....

وبازدربهاری پیش تر**سودایی عارفانه**درسرم انداختی که دردکوه است وغربت وتنهایی ,کویری بی انتهاست....

به راستی اگرتونباشی ,باتو,فقط باتو,آنها همه هیچ اند وهیچ اند وهیچ ............................

درگوشه ای دیگرازسجاده ام ,ای مهربانترین**سلامی سپید**به یادگارمانده است دربهارپیشین,مرابه سلامی

میهمان کردی گرم ودلنشین تاباهرآنچه بوی زندگی ,عشق ,معرفت می دهد آشتی کنم آنجا که نام مقدس

مادررابرمن نهادی ...........................

واینک ای خدای من ,ای همیشه خدای من !

برسجاده ی معطرنشسته ام وبه تمامی نشانه های دیدارهای بهاری ام باتو می نگرم :

باسفری آغازکردم که آغازش توبودی ,به سحری عاشقانه رسیدم که بامدادش توبودی .درسایه خیال توبه

سودای عارفانه ای رسیدم که تنها بهانه اش توبودی ....به سلامی دوباره جانم دادی که صحتش توبودی واینک

درانتظار بهاری نوهستم ویادگاری دیگرازتو,تامرا به تقدیری برساندکه قادرش توباشی وبه حالی بگرداند که

محولش توباشی ..............................

                           

سلام خانم طلا.عیدت مبارک .عیدهمه دوستانم هم مبارک .سال خوب وخوشی روبرای همه عزیزانم

ازخداوندمنان آرزومندم .

این دومین سال تحویل سه نفره مون روهم توخونه ی خودمون ودرکنارهمدیگه جشن گرفتیم یادمه پارسال عید

چهاردست وپا میرفتی ودستت روبه میز ومبل میگرفتی ومی ایستادی ,به خاطرهمینم هفت سینمون

روبعدازسال تحویل جمع کردم ,امسالم که راه می ری وبدو بدو میکنی یه جوردیگه مجبورشدم بعدازسال تحویل

میز هفت سینم روجمع کنم چون همش به تمامی وسایلش دست میزدی وهمون طوری که همون لحظه تخم

مرغ های هفت سینو شکستی ونابود کردی ممکن بود ماهی روازتنگش دربیاری واونو یه شبه به قتل برسونی

,سبزه رو ازجا دربیاری وهمه روازهم بکنی ,سکه روتودهنت بکنی ودورازجون اونو قورت بدی ,سماق وسنجدو

سرکه روروفرش بریزی وتمامی زحمتای تمییز کاریم روبه هدربدی ,وووووووو......................

سالی سرشارازخوشی وسلامتی روبرای همه ی عزیزانم آرزومندم

پسندها (3)

نظرات (2)

مامان هستیا
17 فروردین 94 10:14
عزیزم بازم سال نو رو بهتون تبریک میگم و آرزو می کنم در کنار خانواده سال خوبی داشته باشید. شیطون بلا منم نتونستم سفره هفت سین رو بچینم بس که هستیا جون شیطونی می کنه قربون شما وروجکهای شیطون برم
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم .سال نوشماهم مبارک .براتون آرزوهای قشنگ قشنگ دارم
مامی آتریسا جون
17 فروردین 94 16:52
عزیزم ، ایشالله که تا اامروز سال خوبی رو شروع کرده باشی و تا آخر هم همین جور باشه سالی سرشار از خوشی و شادی و سلامتی واسه جیگر طلایی و مامان و بابای گلش آرزو میکنم
مامان نفیسه
پاسخ
همچنین برای شما وآتریساجونم