این روزهای آتریساجون
خداجونم سلام .آتریساجونم سلام.
خداجونم مرسی که امروزم بیدارشدیم وداریم درکنارعزیزانم زندگی میکنیم.خداجونم مرسی که امروزم ,روزم روبا
نگاه وحضورگرم همسرم ,خنده ی فرزندم ودعای خیرپدرومادرم برام به یادگارمیزاری ...
خداجونم مرسی که همیشه هوای اتفاقات کوچیک وبزرگ رو,که نفس توسینه ام حبس می شه رو,برای دخترم
داری ,من اون موقع فقطمیتونم بگم خدایا شکرت ,خدایارحم کردی ....
خداجونم مرسی که که امروزم سرحالیم ,سالمیم ,خندانیم وامیدوار....اینها همه ازکرم توست ,
خداجونم یه خواهش ....
مثل همیشه که ماحواسمون به تونیست اما هوامونوداری امروزم هوامون روداشته باش ,برای خودم وعزیزانم
سلامتی وسربلندی عطاکن ویادمون بده عاشق باشیم وروزبه روزعاشق تربشیم(الهی آمین)
چطوری گلاب خانوم.امروزکه یادگرفتی پشت سرهم ازعمومجید(عمومشید)تعریف کنی منودیوونه ترکردی .امروزکه
یادگرفتی عروسکاتو باریتم لالایی بخوابی منو شیداترکردی وامروزکه یادگرفتی منوکه دیدی بگی سلام مامان
پرانرژی ترکردی ....نمی دونم چطوربگم که چقدرعاشق خودت وچقدرعاشق نحوه ی بازی کردناتم ....کیف میکنم
وقتی عروسکاتوسوارتابت میکنی وبراشون تاب تاب عباسی میخونی واوناروتابشون میدی .کیف میکنم وقتی
عروسکاتوسواردوچرخه ات میکنی واونارومیچرخونی,کیف میکنم وقتی بالش روپاهای کوچیکت می زاری ولالایی
براشون می خونی واوناروخواب میکنی وپتوروشون می ندازی ,کیف میکنم وقتی غذامیخوری اول به عروسکات
تعارف میکنی وسعی میکنی به زور غذا بهشون بدی ....اینامیدونی یعنی چی ؟؟؟یعنی مهربونی ,گذشت
و...اینایعنی ازالان برای دیگران وبرای چیزایی که دوست داری (عروسکات )ارزش قائل شدن ....یعنی تقسیم
خوشیها برای عزیزانت ,اینایعنی هرچی من برای توی عزیزمیخوام توهم برای عزیزات میخوای واین آخرلطف
ومهربونی خداونده که اینچنین توروعاقل وبالغ وسالم خلق کرده .حالااگه هزارم بگم خدایاشکرت بازم جای شکرش
باقیه.....
این روزابهترحرف میزنی وکمتر برای بازیات ازمن کمک میخوای میدونی چرا؟
ازوقتی راه پله ها روبرای اتاقهای بالا که اتاق خودتم هست باز کردم بهترباخودت مشغولی ومن بهترمیتونم به
کارهام برسم .اماهمیشه نگران اون پرتگاه مابین اتاق خوابامون هستم ولی بااعتماد به بزرگ شدن وعقل وهوش تو
وتوکل به خدا آزادت گذاشتم وخداروشکرکه تابه حال اتفاق بدی برات نیوفتاده...اینجوریه که همیشه مشغول رفت
وامد ازپله ها هستی وبیشترمشغول رنگ آمیزی دفترها وکتابت به این صورت:
اوایل بالارفتن ازپله هارونشسته میرفتی ومی اومدی ,اماحالادیگه خودت ازدیوارکمک میگیری ووایساده وخیلی
مسلط میری بالا وپاییین (که برای اومدن پایینت من دل ازحلقم درمیاد)
ازاول تابه حال نسبت به عروسک ببری که عمو حمید شیعه برات گرفته ارادت خاصی داری وخیلی دوسش داری
.تازگیا بایدشباکنارت خوابیده باشه وپابه پای توهمبازیته,حتی مواقعی که خودت باتلفن حرف میزنی بعدازتموم شدن
صحبتات میگی :گوشی با بع وبعدگوشی رودرگوش ببرت میزاری
تازگیادوست داری رومیزنهارخوری توظرف میوه خوری بشینی
تازگیابابت هرکارخوبت خودت خودت روتشویق میکنی وبرای خودت دست میزنی وخودتوبوس میکنی وهورامی کشی
تازگیاعلاقه خاصی به سه چرخه ای که عمه مونا برای تولد یکسالگی ات آورده بود پیداکردی وتقریبا بعدازنقاشی
ترجیح میدی سه چرخه سواری کنی اماباقاعده وقانون :
قاون اول اینکه حتما ساک مهره های حیوانات وساک کادویی که دایی احسان برای تولد بابامرتضی آورده بودند باید
به دسته های سه چرخه ات باشن
قانون دوم اینکه :دمپایی های روفرشیت بایدحتما توسبدسه چرخه ات باشه
قاون سوم اینکه کلاه یکی ازاسباب بازیات بایدسرت باشه
قانون چهارم اینکه عروسک ببرت بایدپشتت نشسته باشه
بعضی وقتام خودت مهندس میشی ومشغول تعمیرودرست کردن سه چرخه ات
معمولا دوست داری همه ی اسباب بازیات دورت باشن ,درکل ازریخت وپاش برعکس من ,خوشت میاد
معمولا تمامی عروسکات موندارن (اول موهاشون رومیکنی)
معمولاموقع نگاه کردن تلویزیون دوست داری رواولین پله ی پذیرایی نشسته باشی
عاشق شهربازی ,اینجوری بگم بهتره :عاشق جاهایی هستی که توش بچه ها زیادن .ازبازی کردن بچه ها
بیشترازبازی کردن خودت لذت میبری
داری برای بچه ها بای بای میکنی
تمامی عاشقانه هایم برای تو,عشق زندگیم
تمامی نفس هایم بسته به گرمی نفس تو,نفس زندگیم
تمام حرف وگفت ولفت من برای توای شیرین زندگی من