بیست ویک ماهگی آتریسا+ تولدبابامرتضی
درسپیده دم عشق ,کسی متولدشدکه صدایش آرام ترازنسیم ,نگاهش زیباترازخورشید,دلش پاک ترازآسمان
وقلبش زلال ترازآب ,وآن توبودی **پرنسس زیبای ما**
**دخترنانازوخوشگلم بیست ویک ماه شدنت مبارک**
دخترکوچولوی خوشگل من ,دیگه کم کم داری بزرگ می شی وبابزرگ شدنت خیلی ازکاراتم یزرگ میشه ,مدل
شیطنت هات ,کنجکاویت ,جرات وشهامتت ,فهم وشعورت ,استعدادوهوشت ,حرف زدنت ,توقعاتت ,حساسیتت
,شیرین کاریات وحتی خوشحالی وعصبانیت بزرگونه ترشده .....حتی این روزامنوتوروزانه ی کارهام بهترمیتونی
حمایتکنی , بهترباهام حرف میزنی وبهترخواسته هاتوبه من حالین می کنی حالایعضیاشوباحرف ,بعضیاشوباعمل وپانتومیم دست وپاوبدن.....
بعضی ازحرفها وکارای جدیدت روبرات می نویسم:
دخترخوشگل من به محض واردشدن به هرجاودیدن هرکس اول سلام میکنی,بلندورسا وواضح ....
وقتی باتلفن صحبت میکنی 3کلمه ی اول روخوب میگی:الو,سلام,خوبی ؟بقیه حرفات به زبون شیرین خودته ولی
قاطی حرفات مامان وبابا وبله ونه واومدورفت ....(کلمه هایی که بلدی )شنیده میشه وازهمه جالب ترخنده های
الکی که موقع صحبت کردن می کنی ,یه ذره حرف میزنی یه ذره میخندی (قربونت برم عزیزم)
دیگه خودت برای خودت CD میزاری وکارکردن بادستگاه خونه خودمون وخونه ی مامان جون رویادگرفتی ,جالب
تراینکه حتی فیش تلویزیون وCDخونه ی مامان روبلدی جابه جاکنی وخودت فیشهاشو جابه جامیکنی (فدات بشم
عزیزم)
واژه ی گوشی (موبایل )روبلدشدی وهروقت موبایل میخوای میگی گوشی اده (موبایل بده )وحتی کارکردن
باگوشی من وبابا مرتضی روبلدشدی ,خودت میاری روفیلماش ,عکساش ,انتخاب میکنی واگه خوشت نیومد میری
بعدی وبعدی ....(تقریبا این روزا سرگرمی ات شده گوشی بازی )
سبزی پلو باماهی رودوست داری وحتی کلمه ی ماهی روبلد شدی (شکل نقاشی شده اش روهم میشناسی )
ازمیوه ها فقط خیاررودوست داری اما هروقت خیارمیخوای میگی سیب (؟؟؟؟؟) تمامی هوش چین میو ه ها
وحیواناتتو درست می چینی واسم بعضی هاشون روکه بلدی (مثل ببعی ,اسب ,گاو,الاغ ,هاپو) موقع چیدن میگی .
تادلت بخوادعاشق حموم وآب بازی هستی وتادلت بخوادمتنفرازلباس عوض کردن وپوشیدن لباس ....به وقتایی
خودت پیشنهاد حموم کردنومیدی ....
میگی :مامان
میگم :جون مامان
میگی :بییم
میگم :کجا؟
میگی :حموم
میگم :چیکارکنیم ؟
میگی :آب باژی (هزارتاماچ یه دفعه )
کلاتموم حرفاتوخوب ادامی کنی ....
میگی :اییا (بیا)بعددست منومیگیری وباخودت می بری وبه مبل اشاره میکنی ومیگی :ایشین (بنشین) وقتی من
نشستم میری ودفترای نقاشیتو میاری ومیگی ,اکش (بکش)میگم چی بکشم :میگی :بول (گل)-پیشی (گربه)-
هاپو(سگ)-ماهی ....هرکدوم ایناروکه میکشم توذوق میکنی وشروع به دست زدن میکنی ورنگ کردن نقاشی ها
(منم عشق میکنم ).
این روزامن کمترتوغذاخوردنت دخالت میکنم چون بیشتردوست داری خودت غذابخوری
این روزاتوی تمامی کارهای خونه بهم کمک میکنی (دستمال کشی-تی زدن-سفره کشیدن وجمع کردن-شستن
حموم ودستشویی و....)
گفته بودم که ازمایعات ,چای روازهمه مایعاتی بهترمیخوری ولی این روزا چایی ات روباگز (اولین چیز شیرینیه که
دوست داری )میل می کنی ....
شیرپاستوریزه روفقط توخواب میخوری وتوبیداری اصلا دوست نداری .
برنامه ی خوابیدن شبت همچنان دیروقته (3-4نصفه شب)
شوت زدن باتوپ روبلدشدی ودیگه کمتر بادستت توپ بازی میکنی .
هنوزم به اسباب بازیهای باب اسفنجی علاقه نشون میدی واگه یه جایی ببینی بادادوفریاد واسفنجی گفتنت متوجه
عروسک باب اسفنجی میشیم.
همچنان به عقب نشستن توی ماشین علاقه نشون میدی وتقریبا برات شده یه عادت...
آوازه خون خوبی هستی ,حتی شماهم متوجه شدی که تودستشویی بهترمیشه آوازخوند,به محض واردشدن توی
دستشویی بلندبلند آوازمیخونی (من ازخنده هلاک میشم).یه وقتایی هم خودت ازهروسیله ای برای نواختن
استفاده می کنی ,یه کم می زنی ,یه کم میخونی .....به آهنگت ریتم می دی ویه جاهایی بلندمیخونی ,یه
جاهایی کوتاه (یه فیلم دارم ازت ,منکه هروقت می بینم ازخنده دلم دردمیگیره)
درحال نواختن
درحال خوندن
هرشب سرکشیدن نقاشی روی صورتت برنامه داریم اگه مانکشیم ,خودت دست به کارمیشی....هرشب برنامه
شستشوی دست وپاوصورت روداریم چون به جون ماژیکا ت که می افتی دیگه به زوربایدازت بگیریم
این روزابه ورق زدن وخوندن ودیدن عکسای کتاب نقاشیات بهترتوجه میکنی وهمش ازمن میخوای تاداستانش
روبرات تعریف کنم
هرچیزی که ازنظرت کثیف وبدبیاد روباکلمه ی اه اه دنبال میکنی وبه حالت بدوبدو کردن به سمت سطل زباله میری
ومی ندازی توسطل (حالامیخواد لباس باشه ,ظرف باشه,کاغذباشه و....)
کفش پاکردنوبلدشدی وحتی خودت میگی کفش,پا
دوستام ,فامیلام,همکارام عاشقتن (همه جاحرف وفیلم های شیرین کاریای توه ).حتی هرشب توگروه دوستام ازم
ازتوفیلم وعکس میخوان (من باکمال میل براشون ارسال میکنم).
.
اسم سعید,شیدا,حسین روواضح بلدی
سس قرمزوسفیدروخیلی دوست داری وحتی کلمه ی سس راقشنگ بیان می کنی ...
نمازخوندنت بامن دیدنیه ,الله اکبر رواکبرش رومی گی وشروع می کنی به پچ پچ کردن ,همینطورکه پبش من
وایسادی همش به من نگاه می کنی که من چیکارمیکنم قنوت روبلدی امارکوع نمیری ومستقیم می ری سجده
,برای سجده کردنتم روی مهر میخوابی وبه جای گذاشتن پیشونیت ,لباتو میزاری روی مهر
عاشق کیف دستی هستی .همش کیف من ویاکیفهای خودتودستت می کنی وازمن برای بیرون رفتن خداحافظی
می کنی
واما.......تولدبابامرتضی
چه لطیف است حس آغازی دوباره ,وچه زیباست رسیدن دوباره به روززیبای آغازتنفس ....
چه اندازه عجیب است روزابتدای بودن وچه اندازه شیرین است امروز...........................................
روزمیلادتو....روزتو!!!روزی که توآغازشدی ...
"" همسرعزیزم ورق خوردن برگ سبزدیگری اززندگیت مبارک""
این دومین تولدیه که شماهم درکنارمن وبابا مرتضی هستی .خداروشکرمی کنم به خاطرلحظه های زیبا
درکنارشماعزیزانم .
تولدپارسال بابامرتضی (نه ماهه بودی)
تولدامسال بابامرتضی وماهگرد آتریساجونم درکناردوستان گلم
فکرکنم 10دفعه ای شمعاروشن شدوتوسط بچه هافوت شد