، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

آتریسای پروانه

1393/9/5 23:49
نویسنده : مامان نفیسه
885 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دوردونه ی من,زیبارویی که روزی هزاران هزاربارقربون اون صورت ماهت می شم,حالت چطوره؟

هرچی که سرکارهستم بادیدن عکسات قربونت می رم,هرچی هم که کنارتم بابغل کردنت وفشاردادنت

وبوسیدنت.

وای وای وای که چقدرهزارماشااله شیرین شدی ,حرفات ,کارات,عکس العملات وواکتش هات برای من وبابا مرتضی

دیوونه کننده است,مخصوصا وقتی باحرکات پانتومیمت وحرفای نصفه کارت یه چیزی رومیخوای بفهمونی .....

جدیدا من رومامان وبابا مرتضی روبابا صدامی کنی ,آخه قبلنا به هرجفتمون می گفتی :آبا 

اماالان آبا مخصوص آقاجون شده ...دیگه دایی هاتوهم دایی صدامی کنی ,گل که می بینی میگی :بول (نمی دونم

چرا؟؟؟)

سلام روکه خیلی وقته واضح بیان می کنی اما خداحافظی روتازه یادگرفتی ومی گی:فاظ

خواه ,ناخواه ,چه بهت بگیم وچه نگیم موقع خداحافظی بای بای می کنی وبوس می فرستی(که این بوس

فرستادنت منوکشته)....

وقتی یه کاری وباچیزی می خوای که من برای دادنش ممانعت می کنم سریع شروع به بوس کردنم می کنی

ومنودرمقابل کارانجام شده قرارمی دی .اون وقته که مگرمن می تونم اجابت امرنکنم ....

وقتایی که دارم تودستشویی می شورمت ,امکان نداره اون لحظه منوبوس بارون نکنی (مثلاداری تشکرمی کنی)

اصلایه وقتایی که سرخودداری بازی می کنی ومیای بدون هیچ مقدمه ای بوسم میکنی که من دیوونت می شم...

وقتی یه چیزی رومیریزی واضح میگی :ریخت وهمون لحظه تاجمع نشه ول کن ماجرانیستی ویه ریزواژه ی ریخت

روتکرارمی کنی ....

به محض اینکه میخوایم نهاروشام بخوریم برای کمک خودتومی رسونی واصراربه آوردن وسایل حتی سنگیناروداری..

وقتی میخوای یه کاری روانجام بدی که می دونی اشتباست سعی می کنی منوازاونجادورکنی وپیشت

نباشم(اون موقعه که من کاملامتوجه میشم میخوای یه کاراشتباه روانجام بدی )

به بستنی می گی فس (نمی دونم چرا؟؟؟)

تازگیاعلاقه خاصی به مدادرنگی وماژیک و دفترنقاشی وکتاب داستان پبداکردی ,به حدی که بیشتروقتت صرف

مدادرنگی هات میشه ...

هنوزیادته که یه دفعه توشهربازی صورتت توسط مدادرنگی نقاشی شدبه خاطرهمینم به محض دیدن مدادرنگی

ها ازم میخوای که صورتت به شکل هاپوباپبشی نقاشی بشه...ازبس امروزبرای این مساله پافشاری کردی که

مجبورشدیم ببریمت شهربازی واونجاصورتت رونقاشی کنن...خانومی که داشت صورتت رونقاشی می

کردهزاربارقربونت رفت چراکه غیرازاینکه انقدرساکت وآروم نشسته بودی باهاش همکاری می کردی ,مثلاوقتی

بهت می گفت سرتوبالابگیرسریع سرتوبالامی کردی ,موقع رنگ کردن لبات ,وقتی بهت گفت:لباتوجمع کن

لباتوجمع کردی ....همه اونایی که دورت جمع شده بودند خنده شون گرفت ومی پرسیدند این کوچولوی بانمک

چندسالشه ؟خودمم خنده ام گرفته بود.....وقتی قیافه ی آماده شده ی خودت روتوآینه دیدی ازخوشحالی داشتی

پرمی کشیدی وهمش باحالات خودت به من می فهموندی که صورتت نقاشی شده(چقدرازخوشحالی ات

خوشحال بودم)

آتریسای یک سال وچهارماهه ی من (اولین بارنقاشی صورت)

وامروزآتریسای یکسال وهفت ماهه من(دومین نقاشی صورت)

چندروزیه که بابا مرتضی برات یه فیلم به نام فیتیله ها وماه پیشونی روخریده ,فکرنمی کردیم انقدردوست داشته

باشی ,اما به محض رسیدن خونه این CD رودرخواست میکنی وتاآخرشب چندین بارتکرارشومی بینی ...تموم

جاهاشوازحفظ شدی ودقیقا می دونی چه جاهاییش آهنگ پخش می شه ,چه جاهایی نی نی هادزدیه می شن

,چهجاهایی اش خوشحالیه وچه جاهایی ناراحتی (همه روخودت باحرکاتت توضیح میدی )هرچی سعی می کنیم

براتCD های قبلیت روتکرارکنیم حاضرنمی شی وفقط وفقط فعلاباماه پبشونی حال می کنی.جالب اینه که هردفعه

برای دیدنش ازدفعه قبل مشتاق تری وباهیجان تر فیلم رودنبال می کنی .

فعلاCDهای باب اسفنجی وعموپورنگ و....کنارگذاشته شده ....

علاقه خیلی زیادی به بادکنک داری ومن دوست دارم که بیشترازهراسباب بازیت باهاش بازی کنی چراکه معتقدم

بازی بابادکنک خیلی چیزهارومی تونه به تو یادبده :

بهت یادمی ده , که بایدبزرگ باشی اماسبک ,تابتونی بهتربالاوبالاتربری....

بهت یادمی ده ,که چیزهای دوست داشتنی میتونن توی یه لحظه حتی بدون هیچ دلیلی وبدون هیچ مقصری

ازبین برن,پس نبایدزیادبهش وابسته بشی....

ازهمه مهمتربهت یادمی ده که وقتی چیزی رودوست داری نبایداونقدربهش نزدیک بشی وبهش فشاربیاری که راه

نفس کشیدنش روببندی ,چون ممکنه برای همیشه ازدستش بدی و....

دخترکوچولوی شیرین وخوشگل من شادباش وازشادیت لذت ببرواین رومطمئن باش که من وبابا مرتضی نهایت

سعیمون روبرای شادی هرلحظه ی توخواهیم کرد....

دخترکوچولوی من همیشه قوی باش ومحکم...مثل الان که برای خواسته ات تلاش می کنی وبه هدفت می رسی

همیشه برای خواسته هات تلاش کن ...

دخترم بدان ومطمئن باش که هرچقدرهم که ضعیف باشی گاهی اوقات می توانی تکیه گاه باشی...

دخترعزیز ومهربان من باران باش وببار ونپرس کاسه های خالی ازآن کیست!!!

خورشیدباش که اگرخواستی برکسی نتابی,نتوانی....

درخت باش ,قبل ازاینکه شاخه هایش زیبایی نوررالمس کندریشه هایش تاریکی رالمس کرده ,چراکه گاه برای

رسیدن به نور,بایدازتاریکی هاگذرکرد.....

دخترکوچولوی خوشگل ونازومهربون وشیطون وبلاوزبروزرنگ وباهوش وپرانرژی من دوستت دارم هوارتــــــــــــــــــا

پسندها (2)

نظرات (8)

خاله الهام،مامان نهال
9 آذر 93 15:11
سلام جیگر خانوم ،عسل خانوم الهی فدات شم که اینقدر خو شگل و ناز شدی خاله جون قربون صورت مثل ماهت قربون خنده های قشنگت عزیزم ای کاش من و نهال اینقدر ازت دور نبودیم .نمیدونی وقتی که پست هات رو میخونم و عکسهای خوشگلت رو میبینم چقدر دلم آب میشه .ای کاش میتونستم هر روز تو و مامان نفیسه گلت رو ببینم عاششششششششششششششقتونم الهی همیشه سالم و سر حال باشی آتریسا جونم
مامان نفیسه
پاسخ
پس خاله کجایی که انقدرنگران شدیم وانقدردلتنگ.دیگه نیومدی کاشان؟اون دفعه که بچه ها حتی نزاشتندپیش هم بشینیم.لااقل اومدی کاشان بیشتربرای ئیئن ماوقت بزار
مامان نی نی
10 آذر 93 13:12
سلام خدا حفظش کنه براتون.
مامان شقایق
10 آذر 93 14:21
چه پروانه نازی
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.لطف دارید
مامان هستیا
11 آذر 93 9:08
سلام عزیزم خوبی گلم. خاله فدات شه با اون صورت پروانه ایت عزیزم چقدر مهربونی که همش مامانی رو می بوسی. می دونم با این بوسه هات خستگی رو از تن مامانی در میاری
مامان نفیسه
پاسخ
خدانکنه خاله جونم .واقعا خستگی ازتنم می پره.هستیاجونوخیلی ببوس
خاله الهام
11 آذر 93 11:50
lمرسی نفیسه جون که به یادمی.اره یه مدتی پنچر بودم.یه وقتایی آدم اینجور میشه دیگه .الان بهترم.بیام کاشان حتما میام پیشت عزیزم.آتریسا جون رو ببوس.
مامان نفیسه
پاسخ
قربون خودت ودخترنانازت.خداروشکرعزیزم .منتظرم
مامی آتریسا جون
11 آذر 93 17:12
الهــــــــــــــــــی من فدای پروانه نانازت بشم که اینقدر بهت میاد آتریسا جونم اولین نقاشیت و یادمه خوشگلم، با اون هم خیلی نانازی شده بودی الان که ماه شدی جیگری نفیسه جون عزیزم، شما شب ها آتریسایی رو پوشک نمیکنی؟ آخه اتریسای من شب هنوز هم واسه شیر بیدار میشه میترسم پوشک نکنم یهویی گند بزنه اگه وقت داشتی ممنون میشم راهنماییم کنی عزیزم
مامان نفیسه
پاسخ
سلام عزیزم.خدانکنه عزیزم.آتریساجونم چطوره؟من آتریساروهم شبها وهم موقع بیرون رفتن ازخونه پوشک می کنم .احساس می کنم برای شب یه کم زودباشه.روی ماه هردوتون رومی بوسم
مامی آتریسا جون
13 آذر 93 9:20
پس استرس وارد نکنم عزیزم، آخه بعضی از دوستان میگن اگه شب پوشک کنی بدعادت میشه، خب خیالم راحت شد ممنونم نفیسه جون روی ماه آتریساجونم و ببوس
مامان نفیسه
پاسخ
آخه هنوزآتریساجونم شب شیرمی خوره .بچه هایی روشب پوشک نمی کنند که شب مایعات نمی خورن.کاری نکردم عزیزم
مامان
7 دی 93 13:42
آخه چه پیشی وپروانه نازی پرهام هم به دوست جدیدش سلام میکنه
مامان نفیسه
پاسخ
عزیزم.مرسی که به ماسرزدید