، تا این لحظه: 11 سال و 27 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

آتریسای میزبان

1393/9/1 23:43
نویسنده : مامان نفیسه
619 بازدید
اشتراک گذاری

                                                         سلام گل خوشبو

بابودنت عطرتنت خوب توخونه ی  آروم وبی صدای ماحس میشه,تاوقتی تونبودی صداازخونه مابلندنمیشد,حتی

کسیصدای پا ورفت وآمدمارومتوجه نمی شد,اماالان باصدای بلند آوازخوندنت ,جیغ جیغ کردن وسروصداکردنت

وازهمهمهمتربدوبدوکردنت همه جاروبرای بودنمون خبردارمی کنیم ,حتی خونه ی مرتب وتمییز من که با وجودریخت

وپاشفراوون اسباب بازیات وردانگشتهای کوچولوت روی شیشه ی میزها و تلویزیون گواهی بودن توراضمانت می

کنند,دیگه ازاون اضافه کاریای تا7-8شب موندن شرکت خبری نیست ,دیگه هرجابخوام برم وبیام روشرایط شماتعیین

میکنه نه خودمن ,دیگه ازاون خوابیدنای دیریازود شب که اراده می کردم زودبخوابم وبیشتراستراحت کنم خبری

 نیست,حتی شرایط غذاخوردنمون روباشرایط شماتنظیم میکنیم وموقع بیرون غذاخوردن حواسمون به شرایط ونوع

غذاخوردمون هست.....خلاصه اینکه آتریساخانوم همه چیززندگیمون شده توووجودباارزش وقشنگ تو....

ومن بازم میگم :

خدایاشکر,خدایاشایدبه خاطرخستگیهای روزمره زندگی ,کم خوابیها و....بعضی وقتاکم آوردم وناراحت شدم

وبداخلاقی کردم اماتوخودت میدونی که من همیشه سپاسگذارلطفی بودم که شامل حال من شدونه تنها حال

وهوای خودمون روبلکه حال وهوای خونمون روهم عوض کرد.همیشه سپاسگذاراین بودم وهستم که فرزندی

سالم,همسری دلسوزوفداکارومهربان رو بهم عطاکردی ....

خدایاچه چیزی می تونه لذت بخش تراین باشه :

یه مادروپدرمهربان وخوب ودلسوزویه خواهروبرادرازدل وجان بهترویه همسرکه عاشق فرزندوهمسرش باشه .....

                                                   خدایاشکر

خب توپولک من چطوره ؟این دو-سه شب همش مهمون داشتیم ودخملی من میزبان دوستای گلمون ومخصوصابچه

های گلشون بود,طبق معمول بهشون می چسبیدی ودوست داشتی فقط توبغلت باشن اما چسبیدن وبغل کردن

نی نی هم حدواندازه ای داره وهمین گیردادنای متداوم اوناروعصبانی می کرد(بنده خداها حق داشتند)

وقتی بهت میگفتیم آتریسا بسه دیگه:

تواین دو-سه روز کلمه نون رویادگرفتی وعین بابامرتضی که دوست داره غذاش روبانون بخوره شماهم دوست داری

غذات بانون باشه....

کلمه عمو روبلدبودی ,اماازدیروزکه شیداجون(برادرزاده گلم)من روعمه صدامی کرد شماهم کلمه عمه روخوب وزیبا

ادامی کنی وجالبتراینکه ازدبروزتاحالاهم منوعمه صدامی کنی ....

هزارماشااله که انقدرجنب وجوش داری وزبلی که بچه دوستمون جازده بودوفقط به شیطنت ها وبالاوپائین پریدن

های تونگاه می کرد,هزارباره وقتی جورچین حیوانات ومیوه هاتو درست می چیدی تورووهوش بالای توروتحسین

کردندومن تودلم هزارباره قربون وصدقه ات رفتم .سرمیزچیدن وغذاآوردن کمکم می کردی وموقع میوه وشیرینی

پذیرایی کردن کمک دستم بودی .ذره ای حساسیت نسبت به  دست زدن وبازی کردن اسباب بازیات بادوستات

نشون ندادی وحتی اسباب بازیایی که ازهمه بیشتردوسشون داری هم برای دوستات می آوردی وبهشون

پیشنهادبازی می دادی .نه تنها ازبغل کردن علی جون(نی نی خاله محبوبه )ناراحت نمی شدی وحسادت نمی

کردی بلکه اصرارداشتی پبش من وروی پای من نشسته باشه تاروپای مامانش ,خلاصه ...

ازاینکه این چندشب مهمونایی داشتیم که می تونستی بابچه هاشون همبازی باشی  وبیشتربه شماخوش بگذره

خوشحال بودم .

موقع نقاشی ورنگ کردن کتاب نقاشی یه کم به احمدرضانگاه میکردی ویه کم سعی می کردی عین اون رنگ کنی

دقتی که برای رنگ کردن میکردی جالب بود

کادوی احمدرضا

بعدازرفتن مهمونا هم یه کم مطالعه وآزادی لازم بود

مامان اینجاشو متوجه نمی شم برام بیشترتوضیح بده

آهان آهان متوجه شدم

 

 

 

 

 

 

پسندها (3)

نظرات (6)

مامان یاسی
3 آذر 93 13:12
آفرین به آتریسا خانوم تپلی و بانمک و کتابخون.
ساینا
4 آذر 93 21:22
ای جونم ..ماشالا آتریساجونی...چقد نازی عزیزدلمممم
مامان صفورا
5 آذر 93 0:31
سلام عزیز دلم آتریسا جون ماشالا به این باهوشی و مهربونیت قربون کتاب خوندنت ایشالا تنت سالم باشه و امید وارمی درد تو دنیا داشته باشی اونم شکم درد بعد خنده هات باشه و باشی و همیشه خونه رو خوشبو کنی مامان آتریسا منم با بیتا همین مشکلو دارم خیلی به بچه ها علاقه نشون میده واااای خدا نکنه برم مرکز بهداشت گیر میده بچه ها رو میچسبونه به دیوارو بوس میکنه اونا هم این شکلی میشن منمبله دیگه وقتی بیتا خجالت نمیکشه از لبه همه بوس کنه مامانی زحمتو باید بکشه
مامان نفیسه
پاسخ
عزیزم.خدابیتاجون روحفظ کنه.ببوسش
مامان هستیا
5 آذر 93 7:44
عزیزم وقتی بچه میاد توزندگی آدم ناخودآگاه مجبوری همه برنامه هاتو باهاش تنظیم کنی.انشالله همیشه سلامتی و تندرستی باشهماشالله به آتریسای کتابخون
مامان نفیسه
پاسخ
واقعا.
مامی آتریسا جون
5 آذر 93 18:08
سلام عزیزم سلام آتریسا جونم ایشالله سالم و سلامت هستین نفیسه جون آره دیگه ما همیشه میگیم آتریسا سالاریه دیگه فدای دوست داشتنت بشم الهـــــــــــــــــــی، نفیسه جون موهای آتریسایی داره بلند میشه ماشالله هزار ماشالله خیلی ناناز تر شده ( اسفند دودو کن حتما ) فدا کتاب خوندنت بشم عزیز دلم
مامان نفیسه
پاسخ
خدانکنه خاله ی مهربون.هزارتابوس به روی ماهتون
مامان آنیسا
5 آذر 93 23:34
ماشالا ناناز خانمی