آتریسای باارزش
زمانیکه مردی درحال پولیش کردن اتوموبیل جدیدش بود,فرزند8ساله اش تکه سنگی رابرداشت وبرروی بدنه اتوموبیل خطوطی راانداخت ,مردآنچنان عصبانی شدکه دست پسرش رادردست گرفت وچندبارمحکم به پشت دست اوزدبدون آنکه به دلیل خشم زیاد,متوجه باشدکه باآچارفرزندش راتنبیه نموده است ... دربیمارستان به سبب شکستگی های فراوارن چهارانگشت فرزندقطع شد... وقتی پسرچشمان اندوهگین پدرش رادید ازاوپرسید:پدرانگشتهای منوقطع کردند.کی انگشتهای من درخواهدآمد؟؟؟!!! آن مردآنقدرمغموم بودکه هیچی نتوانست بگوید,به سمت اتوموبیل برگشت وچندین بارلگدبه آن زدوحیران وسرگردان ازعمل خویش روبروی اتوموبیل خویش نشسته بود وبه خطوطی که پسرش روی آن انداخته بودنگاه میک...
نویسنده :
مامان نفیسه
10:29