، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

سورپرایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز

1393/7/6 23:12
نویسنده : مامان نفیسه
592 بازدید
اشتراک گذاری

سلام ماه تابانم .سلام غنچه خندانم .

چقدرخوشحالم که حالت خوبه وسالم وسلامتی .من اگه هرروزم هزاران هزارسپاس وشکرخداروداشته باشم بازهم

درمقابل داشته های خوبی که به من داده درمقابلش کم میارم.

خدای من!

مردم همه شکرنعمت های تورامی کنند,

امامن دلم میخواد,,,

شکربودنت را,چراکه تونعمت منی.....

پس امروزم روهم مثل روزهای قبل باشکروحمدخداوندرحمان ورحیم برات شروع میکنم,دوست دارم وقتی توهم

بزرگ میشی شروع هرکارت باونام وبادخداباشه....

دخترم یادت باشه :

درمواقع شادی ستایش خدا

درمواقع سخت ,یافتن خدا

درمواقع آرام,پرستش خدا

درمواقع دردناک اعتمادبه خدا ودرتمامی مواقع تشکراازخدارافراموش نکنی وهمیشه بابت داشته هاونداشته هایت

شکرگزارش باشی ....

امروزم مثه روزای دیگه صبح گذاشتمت خونه مامان جون وخودم وبابامرتضی رفتیم محل کارمون.هرروزبابامرتضی

حدودساعت 11 صبح به من زنگ می زنه وجویای حال شمامی شه ,اماامروز بعدازساعت 11 واحوالپرسی ازحال

شماساعت 2 بعدازظهرهم تماس گرفت وبازم ازحال عمومی شماسوال کرد,نگران شدم ولی وقتی گفت امروزیه کم

زودترمیام ,عصربریم بیرون خریدکنیم یه کم خیالم راحت شد.

ساعت 6بعدازظهرحاضرشدیم به هوای خریدازخونه رفتیم بیرون ,مسیربابامرتضی اون مسیری نبودکه برای

خریدبایدمیرفتیم ,گفت بایدبریم بنزین بزنیم,ولی بنزین زدنی درکارنبود,ازمااصرارکه کجامیریم ازبابامرتضی انکارکه

صبرکنبد.

تااینکه دم باشگاه رفاه که قیامت جمعیت بودوایسادودوتابلیط ازتوی داشبوردماشین درآوردوگفت پیاده شید,ای بابا

اینجاچه خبره ؟

وقتی واردباشگاه شدیم ازطریق بیلبوردها وبنرهای زده شده شرکت سایپامتوجه شدم که شرکت سایپای کاشان

اسپانسریه جشنه برای بچه ها.دم درورودی بهمون یه شاخه گل رزویه پرچم سایپارودادن.

وقتی واردسالن شدیم

تقریباسالن پربودوحدود2-3هزارنفری نشسته بودند.بادیدن اون همه بچه کلی ذوق زده شده بودی .تندتندپرچمت

روتکون مبدادی وخوشحالی میکردی ومن وبابامرتضی هم ازخوشحالی توذوق زده شده بودیم وهمش قربون صدقه

ات می رفتیم .

شروع جشن باسخنرانی مدیرعامل سایپا بودوبعددعوت ازمهمان خصوصیشون که بایه آهنگ شادوکلی جیغ ودست

وهورا بودومن وآترساواقعا سورپراااااایز

الهی برات بمیرم که انقدرذوق زده شده بودی .انقدرمتعجب بودی .بازبون بی زبونی همش میگفتی پو پو(پورنگ)

آتریسای متعجب

آتریسایی که همیشه توبیرون رفتن دوست داشت بدوبدوکنه ازروی پاهای بابامرتضی به عشق عموپورنگ تکون

نخوردوهمش مات ومبهوت فقط به عموپورنگ نگاه مبکرد,فقط بعضی وقتا آهنگهایی که میخوند بازبون بی زبونی به

من حالی میکردی که این آهنگها رومی شناسه 

وسطای مجلس بودیم که یکی ازدوستان بابامرتضی روصداکردکه شما باامیرمحمدوسلطان وبومبالاتومبام عکس بگیری 

ابنجاکلی ازسلطان ترسیده بودی 

بابامرتضی میگفت انقدرامیرمحمدحالش بدبودو حالت تهوع داشت که روی کاناپه درازکشیده بودبه خاطرهمین روش

نشده بودکه بهش بگه باشماعکس یادگاری بگیره به خاطرحالشم دیرتراومدروسن....

قراربودآخربرنامه هم بابامرتضی ببرتت که باخودعموپورنگ عکس بگیری که متاسفانه خوابت برد

ازدوست خوب وعزیزمون که متوجه علاقه شمابه عموپورنگ بوده وحواسش به شمابوده وبرامون بلیط روفراهم کرده

بود و بابامرتضی روازاومدن عموپورنگ باخبرکرده بود خیلی خیلی متشکرم .

آخه این جشن چون همراه باپذیرایی کامل وحتی شام بود مخصوص خودخود پرسنل سایپابود وفقط بلیطش ازطریق

کارت شناسایی و...صورت میگرفت که این دوست عزیزمون باآشنائیت وهزارن هزارلطف به دخترم ماروحسابی

شرمنده وسورپرایزکرد.

به من وبابامرتضی که خیلی خوش گذشت به شما که دیگه ازتکون نخوردن ازروی صندلی مشخص بودکه چی

گذشت

                                  مرسی بابامرتضی ومرسی دوست خوبمون 

موقع اومدن ازسالن هم یکی ازکفش سفیدات که تازه برات خریده بودیم ازپات دراومده بودوتوشلوغی جمعیت گم

شد.هرچی هم دنبالش گشتیم بی فایده بود(حیف خیلی این کفشاتودوست داشتم)عیبی نداره ,همون یه لنگه

روبرات یادگاری ازامروز نگه میدارم

                                                       هزارتابوس دخترقشنگم

 

پسندها (4)

نظرات (14)

خاله الهام،مامان نهال
9 مهر 93 1:16
خاله جون از اینکه سلامت وشاد میبینمت خیلی خوشحالم.من مامان نفیسه رو درک میکنم که وقتی تو میخندی چه حسی داری.انشاالله خنده از رو لبت نره عزیزم به به چشمت روشن.عمو پورنگ رو هم که دیدی.دست بابا مرتضی درد نکنه.برات سنگ تموم گذاشته.همیشه شاد باشی عزیز خاله
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.جاتون خالی خیلی خوش گذشت
مامی آتریسا جون
9 مهر 93 10:28
وااااااااااااااااااای چه سورپرایز باحالی آتریسایی بابا مرتضی واست سنگ تموم گذاشته باز عزیزم مطمئنم بهتون و خصوصا به آتریسایی خوش گذشته؛ آخه آتریسای منم عاشق عمو پورنگه فدای اون جوری نگاه کردنت بشم من الهـــــــــــــی
مامان نفیسه
پاسخ
خدانکنه خاله جون.جای شماوآتریسای نازم خیلی خیلی خالی
مامان آنیسا
9 مهر 93 16:21
عروسک ناز ایشالا همیشه شاد باشی
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم
شیما مامان شاهین کوچولو
11 مهر 93 10:42
وای خدای من چ دخمل تپلی نازیییییی خدا حفظش کنه... مامانی ماشاله وزنش که خوبه... پس چرا ناراحت غذا خوردنشی... خدا رو شکر با همون یه ذره غذا خوردن وزن میگیره سورپرایز جالب بووووود... دخملی رو ببوس
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم.می میرم تاوزنش میره بالا
مینا
11 مهر 93 21:41
ببخشید ک دیر بهتون سرمیزنم عزیزدلم خیلی دلم واستون تنگ میشه ولی متاسفانه حسابی مشغولم گلم خیلی خوشحال شدم ک اتریساجونی اینقد ذوق کرده و بهش خوش گذشته
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم
مامی آتریسا جون
13 مهر 93 10:21
بندگی کن تاکه سلطانت کنند تن رها کن تا همه جانت کنند سر بنه در کف ، برو در کوى دوست تا چو اسماعیل ، قربانت کنند بگذر از فرزند و مال و جان خویش تا خلیل الله دورانت کنند عیدتون مبارک
مامان نفیسه
پاسخ
هرروزتون عیدعزیزم.عیدتون مبارک
مامان هستیا
15 مهر 93 9:53
آتریسا جونم عجب سورپرایزی داشتی گلمانشالله همیشه شاد و سلامت باشی فدات شم.دست بابایی هم درد نکنه . فدات شم حسابی هم از سلطان ترسیدی گلم
مامان نفیسه
پاسخ
انقدرگریه کرده بودکه خوابش برد
مامی آتریسا جون
16 مهر 93 9:58
سلام دوست خوبم؛ خوبین ، آتریسای گلم خوبه
مامان نفیسه
پاسخ
می بوسمتون
پدر و مادر آروین کوچولو
18 مهر 93 14:56
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید عزیز دلم روزت مبارک
مامان لیلی
22 مهر 93 13:02
عزیز دلم پیش عمو پورنگ هم رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ای شیطون!!! الهی همیشه لحظه هات شاد باشه
مامان نفیسه
پاسخ
درکنارشمادوست خوب
مامی آتریسا جون
23 مهر 93 9:38
سلام نفیسه جون خوبی عزیزم؛ آتریسا جونم خوبه؟ دلمون واستون تنگ شده
مامان نفیسه
پاسخ
شمابه ماخبلـــــــــــــــــــــــــــــــی لطف داری
مامانی
24 مهر 93 9:15
ایشالا همیشه شاد و خوشحال باشی اترییسا جون
مامی آتریسا جون
24 مهر 93 12:36
نفیسه جون عزیزم، اول از همه 18 ماهه شدن آتریسای خوشگلم رو تبریک میگم عزیزم نگران شدیم، واکسن آتریسایی اذیت کرده
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عزیزم .درگیرمراسم های فوت مادربزرگم بودم .ببخشید دوست گلم
مامی آتریسا جون
26 مهر 93 9:16
نفیســـــــــــــــــــــــه جون خدایی خیلی نگرانم بیا یه خبر از خودت و آتریسا به ما بده
مامان نفیسه
پاسخ
ازاینکه انقدربهمون لطف داشتی ممنون دوست خوبم .واقعاآدم دوستاشوتواین شرایط می شناسه .