، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 1 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

دندون هفتم وهشتم

1393/1/24 11:02
نویسنده : مامان نفیسه
646 بازدید
اشتراک گذاری

دخترم :

سعی کن درزندگیت همچون باران باشی رنج جداشدن ازآسمان رادرسبزکردن زندگی جبران کنی

این روزادخترکم اصلاحوصله نداره وکامل بی اشتهاشده ,هرچی که به ذهنم می رسیده که دوست داره

براش درست کردم اماتحت هیچ شرایطی میل به غذانداره (املت ,آبگوشت و.....)

دهنومثه سیم میبنده ویکسره نق میزنه ,شبااصلادرست نمی خوابه وهمش توخواب جیغ میکشه

بعدازاون روزبیمارستان به بعد بدجورنق میزنی واعصاب خوردی میکنی

فکر کنم ازدستمون ناراحتی....

چون بعدازیکسال مجبورشدم هرروز7ساعت ازتودورباشم وبطورروزانه برم شرکت واین شرایطو هنوز هیچ کدوممون بهش عادت نکردیم

یه جورایی به همه داره سخت می گذره :

من شرکت که میرم همش دلم پیش توی نازنینه ,خیلی سخت دست ودلم به کارمیره,همش

میخوام زنگ بزنم اما میترسم خواب باشی بیداربشی وبهونه بگیری

برای توسخت میگذره چون موقع خواب حتمابایدشیربخوری وچون ساعت کاری من یه کم طولانیه

بهت سخت میگذره وهمش غرمیزنی

به مامان ایران وآقا جون سخت میگذره چون همش بایددنبالت بدون وهمش سرگرمت کنند تابهانه

کمتربگیری

ازسرکارکه میام بیچاره مامان وآقا دیگه رنگ توصورتشون نمونده (آحه توام یه کم شیطونی)

امابیشترازهرچیزمامان ایران ازدست چیزی نخوردنت ناراحته واعصابش خوردشده ....

دیگه هرجورهست زمان داره میگذره تاتوبه شرایط یه کم عادت کنی,توکه عادت کنی,شرایط برای

ماهم راحتترمیشه واینم زمان لازم داره که ماهم چاره ای نداریم جزاینکه صبرکنیم

دخترم هرچه میخواهی ازخدابخواه ودرنظرداشته باش که برای

اوغیرممکنی وجودندارد وتمام غیرممکن هافقط برای کسانیست که

ازایمان دل بریده اندوامیدرابه دل راه نمی دهند

ماهم توکلمون به خداست واعتقادداریم که خدایی که توروزمینی کرده خودشم روی زمینش ازت

مواظبت میکنه

واما

دخترمن هشت دندونی شد

بعدازاونم همه بی تابی هایی که داری متوجه شدم که دوتاازدندونای پایینی ات زده بیرون کلی قربون صدقه ات رفتم

معلوم نیست تواین چنروقته چقدراذیت شدی ودردداشتی (دردوبلات به جون مامان)

امیدورام که بقیه دندونات براحتی دربیان وانقدراذیت نشی

آخه توکه بی حوصله باشی همه مابی حوصله ایم عزیزکم

 

ا

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)