، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

مهمونی هتل نگارستان

1392/4/20 17:33
نویسنده : مامان نفیسه
873 بازدید
اشتراک گذاری

ماهگیت مبارک

سلام شیرین عسل ,سلام گوگولی مگولی مامان حالت چطوره مامانی ریزه میزه ؟

 نودروزه که باآمدنت زندگیمون قشنگتر,رنگی تر,پررنگروعاشقانه ترشده ...هربارکه به صورت قشنگت نگاه میکنم بیشترشاکرخداوندمیشم ..همه عاشقانه هایمان برای توای زیباترینم

آمدرمضان ومقدمش بوسیدم

دررهگذرش طبق طبق گل چیدم

من باچه زبان شکربگویم که یه چشم

یک باردگرماه خدارادیدم

من ازطرف خودم ودخترم این ماه زیبای خداوندی رابه تمامی دوستان نی نی وبلاگی تبریک میگم وامیدوارم که دراین ماه که ماه رحمت وخیروبرکت وآمرزش گناهان است من ودخترم روهم ازدعای خیرشون محروم نکنند(مرسی)

امشب  به دعوت آقای شیعه (ازدوستان بسیاربسیارخوبمون) به هتل نگارستان برای صرف افطاری

دعوت شدیم به خاطرهمین خیلی هل هلکی رفتیم وبرای شمالباس خریدیم ,امیدوارنبودم که

لباست اندازه ت باشه اماوقتی اومدیم خونه وتنت کردم مثل قرص ماه شدی ,خیلی بهت

میومد.مبارکت باشه عزیزم

این روزاوقتی میخوایم بریم بیرون قشنگ میفهمی وعکس العمل نشون میدی ,ازماشین سواری

نگوکه عاشقشی,اگه به یه دورزدنم باشه بابامرتضی هرشب شمارومیبره دوربزنی

خب دیگه داره ونداره یه دخترگل داره

ساعت حدود7/30کم کم حاضرشدیم ورفتیم هتل نگارستان همه دوستان دیگه هم اونجابودن

.امسال اولین سالی بودکه نگارستان میزسلف سرویف برای ماه رمضان گذاشته بودبخاطرهمین

خیلی شلوغ بود.منکه بخاطراینکه شماپیشم بودی ازجام تکون نخوردم امابنده خداآقای شیعه

حواسش بودوبرای پذیرایی همه چیزآورد.بعدازاونجابرای کشیدن قلیون رفتیم باغ شاندیز,کیف کرده

بودی که ازخونه اومده بودی بیرون ,هرکاری میکردم که بخوابونمت نمی خوابیدی کلی اونجاباهات

بازی کردن .انقدردست وپازده بودی که وقتی میخواستیم بیایم خونه توماشین بیهوش شدی معلوم

بودکه خیلی بهت خوش گذشته ,به ماهم خیلی خوش گذشت (مرسی آقای شیعه)

 

خداونداازاینکه بااومدن دخنرم  به زندگیمون رنگ پاشیدی وزندگیمونوعاشقونه ترکردی  هزاران هزارمرتبه سپاسگذارتیم

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)