عکسهای آتلیه
سلام دخترشیطون بلای من .وای وای گفتم شیطون .واققققققققققققققعا تازگیا شیطون بودی ,شیطون ترشدی
.یه وقتهایی شیطنتهات کلافه کننده است .جالب اینه که هرکاربدی هست ومن وبابامرتضی روش حساسیم دست
میزاری رونقطه ضعفمون ودقیقا همون کارومیکنی .وجالب تراینه که وقتی لج ما درمیاد بایه ادا وشکلک های خاصی
میخندی ومیدوی ,انگارمیدونی اون کاربده والان صدای ما درمیادها !!!اما ازقصد انجام میدی !!!
خلاصه که این روزها باوجود مشغلات کاری زیادشرکت من کلافه میام خونه وباهم سروکله میزنیم ها
آخه یکی نیست بگه دخترواین همه شیطنت واقعا بعضی وقتا من وبابا مرتضی میگیم چطورفکرت میرسه بعضی
کارهاروانجام بدی یه کارهایی میکنی که گیج میشیم وخندمون میگیره اما ازانجام دادنش واقعا ناراحت
هنوزم که هنوزه ظرفهای کابینتای من ازدست تودرامان نیستن .تو ریخت وپاش وکثیف کاری استادی منم چون
آدم حساسی تومرتب بودن خونه هستم خیلی اذیت میشم وزود به وزود باهم دعوامون میشهامروزسر سفره
که غذامیخوری گفتی سبزی (یعنی باغذات بهت سبزی بدم ).یه فیلم ازمهران مدیری داره پخش میشه به اسم
حاشیه که موقع پخشش میشینی ونگاه میکنی وقتی تموم شد وتیتراژپایانی اش میاد دست میزنی ومیگی
تموم شد(منم که قربونت میرم )...
یه چندروزیه وقتی عصبانی میشی توشدت عصبانیتت میگی :خدا خدا خدا (من اون موقع می میرم ازخنده)
کلمه ی بسه دیگه رو یادگرفتی .کلمه ی مرسی ,ممنون رایادگرفتی البته به ممنون میگی م مونبه
نمازخوندندنت الله اکبر وقنوت هم اضافه شده وکلی پچ پچی که جزقربون ,صدقه ات رفتن چیز دیگه ای رودربرنداره...
خلاصه اینکه تقریبا هرچی ماتکرارکنیم دست وپاشکسته تکرار میکنی .وماهم کلی قربونت میریم
اما امروز بابا مرتضی که ازسرکاراومددست پراومد وعکسهایی که آتلیه گرفته بودیم آماده شده بود کلی بادیدن
عکسات قربونت رفتم وذوق کردم .
قررررررررررررررررررررررررررررربونت بررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم عزیز خوشگلللللللللللللللم
من یه چندتاییش روگلچین برات میزارم
قربون اون خنده ات برم .ان شااله همیشه لبخند ازلبات کم نیاد
البته برای تولدت هم بردمت آتلیه که هنوزعکسای تولدت آماده نشده ,اونم دراولین وقتی که آماده بشه برات میزارم.
توروبه همان خدایی می سپارم که ازمن چون تویی ساخت وازتو چون من
خیلی دوست دارم عروسک خوشگلم