، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

آزمایش بارداری

1391/5/25 19:45
نویسنده : مامان نفیسه
518 بازدید
اشتراک گذاری

امروزت را اینگونه می نگارم؛شاید فردا طوری دیگر به آن نگاه کنیم،پس عاشقانه هایم برای تو...

برای تو بهترینم تا باشد که بعدهااااااااااا یاداور این روزهایت بمانی!

امروز باید برای یک سری کارهای بیمه ودارایی شرکت علیرغم کمردرد بسیار زیاد به شرکت می رفتم.ولی بابا مرتضی که از قبل مرخصی گرفته بود اصرار کرد که اول آزمایشگاه بعد شرکت!

دل تو دلمون نبود...انگار همه چیز امروز عوض شد،آفتاب زودتر طلوع کرده بود،خورشید نورانی تر شده بود،هوا بهاری تر شده بود،درختا سبزتر به نظر می اومدند!اینجوری بگم که دنیا قشنگ تر شده بود...

نمیدونستم که اینها همه نشانه ایست از وجود تو...

آزمایش رو دادیم و با بابامرتضی به کارخانه رفتیم.من نصف کارهای بیمه و دارایی رو کرده بودم که از کارخانه به آزمایشگاه برای گرفتن نتیجه زنگ زدیم.

-الو سلام.خسته نباشید!ببخشید برای جواب آزمایش خانم مسجدی تماس گرفتم؛نیم ساعت پیش مزاحمتون شدیم....(نمیدونم بابا مرتضی چی جواب شنید که دست و پاشو گم کرد و گفت با خودش صحبت کنید)

من گوشی رو گرفتم.با کمال ناباوری جواب آزمایشم مثبت بود.از خوشحالی تو بغل بابا مرتضی فقط گریه کردم!

دست و پامونو گم کرده بودیم.نمی دونستم باید چیکارکنم.قبلا گفتم امروز همه چیز یه جوری دیگه بود.میدونی چرا؟؟؟

چون من داشتم مادر می شدم!!!

میلاد تو شیرین ترین بهانه ای ست که میتوان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و درمیان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست....میلاد تو معراج دستهای من است؛وقتی که عاشقانه تولدت را شکر گویم....

خدایا به خاطر مادر شدنم سپاسگزارم!

خدایا نمیدانم چطور ستایشت کنم و چطور مناجاتت کنم...

خدایا شکر؛هزار مرتبه شکر

رفتیم آزمایشگاه و جواب رو گرفتیم.از خوشحالی داشتیم دیوونه می شدیم.انگار تمامی دردهام یادم رفته بود...

انگار تمامی نیروها در من جمع شده بود...انگار قوی تر از دیروز بودم.صدای قلبمو از خوشحالی می شنیدم.دیگه از تنهایی دراومدیم.

یه جوجو میخواد بیاد که بشه زندگی من و مرتضی!!!

خدایا بازم شکر...

رفتیم خونه مامان لیدا و خبر خوشحالی رو به اونا هم دادیم.تبریکات از در و دیوار با sms و زنگ نثار من و مرتضی شد.ولی به خاطر مشکل کمردردم به سفارش خانم دکترم مجبور بودم استراحت کنم.

باشه

چشم

استراحت می کنیم تا برای شما مشکلی پیش نیاد!!!

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

منا(مامان کورش)
8 آذر 92 0:50
سلام اتریسا جونم برای اومدنت همنه ذوق زده بودن یادش بخیر
مامان نفیسه
پاسخ
مرسی عمه ی عزیزم