اولین خنده صدادار
حال پرنس من چطوره؟
امروزبرایت اینگونه دعاکردم
خدایابه جزخودت به دیگری واگذارش نکن,تویی پروردگاراو
پس قرارده بی نیازی درنفسش
یقین دردلش
اخلاص درکردارش
روشنی دردیده اش
بصیرت درقلبش
وروزی پربرکت درزندگیش(آمین)
صبح هاکه ازخواب بیدارمیشیم چه بخوایم چه نخوایم یادایی مهردادمیاددنبالمون یاآقا...اصلاامکان نداره که خونه بمونیم ...مامان ایران میگه اگه خودتم نمی یای آتریساروبفرست بیاد...آخه مامان ایران کمردردوپادردشدیدی داره ,این روزاهم که شمابه دنیااومدی زحمتش صدبرابرشده ,میگم امروزنیایم شمااستراحت کنیدامامامان میگه دوای دردمن آتریساست ,تنهاوقتی که من دردوحس نمی کنم اون وقتیه که آتریساپیشمه....ماهم که ازخداخواسته سریع ساکتوجمع میکنمو د بدو.....
وقتی هم اونجاهستیم فقط برای شیرخوردن پیش من هستی ,همش بغل دایی مهردادهستی ,ازروزی که به به دنیام اومدی هرروزخاله گیتابرای دیدنت میادخونه مامان ایران خلاصه بدجورهمه رودورهم جمع کردی ها....دایی مهردادبه خاطرشمابه لوسترچندتاعروسک آویزون کرده ,که شمانسبت به اون خیلی عکس العمل نشون میدی ,ازاخلاق خوب شماهم که دیگه نگم زبون زدهمه شده ماشااله همش میخندیامروزوقتی دایی مهردادداشت باهات بازی میکردشروع کردبه عروسکای لوسترهدزدن که صدای خنده شمابلندشد,انقدرصدای قهقهه ات بلندبودکه توجه همه روبخودش جلب کردای جان من امیدوارم همیشه لبهات فقط برای خنده بازبشه (این آرزوی قلبی من وبابامرتضاست)