واکسن دوماهگی(دوماهگیت مبارک)

گل غنچه کردوغنچه شکفت وخداوندبهترین وزیباترین هدیه اش رابه ماداد

دعامی کنم که هیچ گاه چشمهای زیبای تورادرانحصارقطره های اشک نبینم

دعامی کنم که لبانت رافقط درغنچه های لبخندببینم

دستانت که وسعت آسمان وپاکی دریاوبوی بهارراداردهمیشه ازحرارت عشق گرم باشدوگلهای وجودنازنینت هیچ گاه پژمرده نشود

من برای خورشیدآسمان زندگیت دعامی کنم که هیچ گاه غروب نکند

عزیزم ماهیگیت مبارک

چطوری نازگل من ؟دوماهیگت همزمان شده باواکسنت ,امروزبابامرتضی بخاطرشمامرخصی گرفت تاباهم دیگه شماروبه درمانگاه ببریم .اول صبح خودمونوآماده کردیم وازهمه مهمترشماروآماده کردیم و3تایی باهم به درمانگاه رفتیم بعدازچکاب لباس شماروباناراحتی درآوردم وشماروبرای اولین واکسن آماده کردم ناراحتیم ازاین بودکه شماخواب بودی ونتونستم بیدارت کنم .وقتی اولین واکسن روزدانگاربه شماشوک واردشدچنان جیغ محکمی کشیدی که خانم پرستارگفت:ماشااله بچه دوماهه این صدا.....

ازبدوتولدشما صدای قوی داشتی به حدی که وقتی گریه میکردی من میخکوب میشدم اصلامثه بچه های دیگه اوو....اوو نکردی مثه یه بچه 1ساله گریه میکردی .....بگیدماشااله

شماروآروم کردم وبرای واکسن دومی آمادت کردم.وقتی خانوم پرستارداشت واکسنت روآماده میکردشماسرت روآورده بودی بالا ونگاه میکردی ,خانم پرستارپرستارای دیگه روصدازدوگفت بیایدببینیدماشااله چه سری آورده بالا....ودوباره صدای جیغ .....

بایدیه 10دقیقه ای اونجامیموندیم تاازسلامتی کامل شمامطمئن میشدیم ...تواین فاصله بابامرتضی همش باناراحتی قربون صدقه شمامی رفت وازت عذرخواهی میکرد

بعدازاونجارفتیم خونه مامان ایران تااگه تب کردی بیشتربتونیم مراقبت باشیم

تاشب خداروشکرتب نکردی اماوقتی اومدیم خونه خودمون احساس کردم که یه خورده بدنت داره داغ میشه یه کم پاشویه ات دادم تابرات مشکل جدی پیش نیادولی تاصبح باوجوداینکه شماخوب خوابیدی اما من نتونستم درست بخوابم ساعت به ساعت برات دماسنج میزاشتم که تبت زیادبالانره ,ولی خداروشکربه خیرگذشت وتبت زیادبالانرفت ....

مواظبت ازتوبرایم لذت بخشه برای اینکه توعزیزترازجونمی ...امیدوارم که اگه یه روزم من به مواظبت احتیاج داشتم توهم انجام وظیفه کنی

 اگه میدونستی که داری میری واکسن بزنی که اینطوری ژست نمیگرفتی!!!!!!

بعد از واکسن زدن: