، تا این لحظه: 11 سال و 26 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

چکاب تهران

1392/2/12 9:23
نویسنده : مامان نفیسه
544 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به گل گلخونه منحالت چطوره ؟امروزحسابی اذیت شدی مگه نه ؟خیلی ازدست من و بابامرتضی عصبانی هستی مگه نه؟آخه ماهم تقصیری نداریم فقط میخوایم زودخوب بشی؟قضیه ازاین قراربودکه:

امروزصبح  برای چکاب نوبت دکترمدنی تهران روداشتی ,بابابامرتضی وعمه موناصبح زودحرکت کردیم توراه خوش گذشت وطبق معمول شمادخمل بسییییییییارخوبی بودی ,تااینکه رسیدیم مطب آقای دکتروخیلی زودنوبتمون شدبعدازچکاب من اردل دردشماوشرایط شمابرای دکترتوضیح دادم بعدازدادن نسخه گفت که لگن شما تنگه وممکنه پاهای شمادچارمشکل باشه .این حرف من وبابامرتضی روبهم ریخت اگه روم میشدهمونجاهای های گریه میکردم درهرصورت گفت یه ارتپدمخصوص کودک باید پای شماروببینه ,خیلی حالمون گرفته شدوازطرف دیگه متعجب بودیم که چطوردکترکاشون خودت متوجه این موضوع نبودهقراشدکه من تهران بمونم وباخاله فاطی شماروبه یه ارتپدمخصوص کودکان ببریم ,باحال گرفته ونگران به سمت جمهوری رفتیم چون مهمونی شمانزدیک بودومن هنوزنتونسته بودم لباس بخرم ازناراحتی, مجبوری یه لباس خریدم وشماهم که بسدت خسته شده بودی وگریه میکردی باعمه مناخداحافظی کردیم وبه سمت خونه خاله فاطی حرکت کردیم .انقدرمنوبابامرتضی ناراحت قضیه شمابودیم که تو مسیراصلاباهم حرف نزدیم ,حدودساعت 8شب بودکه آش ولاش رسیدیم خونه خاله فاطی (که این روزاخیلی شرمنده زحمتاش هستیم)اول شماروبازکردیم تایه خورده پاهات هوابخوره بدجوری پاهات سوخته بودهمش دایی ممدوخاله فاطی وخاله نسرین منودعوامیکردن که چرااین طوری رفتیدخریدکردید....قضیه دکترشماروکه متوجه شدندخیلی ناراحت شدندوهمش میگفت که اشتباه شده ولی چاره ای نداریم تاصبرکنیم که دکترارتپدنظرشوبگه ...تااون موقع من دیوونه نشم خوبه ازشب  داروهای دکترمدنی رابراتون شروع کردم تاشایدکمی ازدل دردشبونه شماکم بشه امابدجوری به داروهاواکنش نشون میدادی به حدی که احساس خفگی بهت دست میدادبدجوری ترسیده بودم وقتی دوباره سراون ساعتی بایدمیخوردی امتحان کردم مطمئن شدم که به خوردنش حساسی ولی چیکارکنم مامانی ؟شب بدی درپیش جفتمونه....................ناراحت

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)