، تا این لحظه: 11 سال و 28 روز سن داره

پرنسس زیبای ما

آزمایش بارداری

امروزت را اینگونه می نگارم؛شاید فردا طوری دیگر به آن نگاه کنیم،پس عاشقانه هایم برای تو... برای تو بهترینم تا باشد که بعدهااااااااااا یاداور این روزهایت بمانی! امروز باید برای یک سری کارهای بیمه ودارایی شرکت علیرغم کمردرد بسیار زیاد به شرکت می رفتم.ولی بابا مرتضی که از قبل مرخصی گرفته بود اصرار کرد که اول آزمایشگاه بعد شرکت! دل تو دلمون نبود...انگار همه چیز امروز عوض شد،آفتاب زودتر طلوع کرده بود،خورشید نورانی تر شده بود،هوا بهاری تر شده بود،درختا سبزتر به نظر می اومدند!اینجوری بگم که دنیا قشنگ تر شده بود... نمیدونستم که اینها همه نشانه ایست از وجود تو... آزمایش رو دادیم و با بابامرتضی به کارخانه رفتیم.من نصف کارها...
25 مرداد 1391