سورپرایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــز
سلام ماه تابانم .سلام غنچه خندانم .
چقدرخوشحالم که حالت خوبه وسالم وسلامتی .من اگه هرروزم هزاران هزارسپاس وشکرخداروداشته باشم بازهم
درمقابل داشته های خوبی که به من داده درمقابلش کم میارم.
خدای من!
مردم همه شکرنعمت های تورامی کنند,
امامن دلم میخواد,,,
شکربودنت را,چراکه تونعمت منی.....
پس امروزم روهم مثل روزهای قبل باشکروحمدخداوندرحمان ورحیم برات شروع میکنم,دوست دارم وقتی توهم
بزرگ میشی شروع هرکارت باونام وبادخداباشه....
دخترم یادت باشه :
درمواقع شادی ستایش خدا
درمواقع سخت ,یافتن خدا
درمواقع آرام,پرستش خدا
درمواقع دردناک اعتمادبه خدا ودرتمامی مواقع تشکراازخدارافراموش نکنی وهمیشه بابت داشته هاونداشته هایت
شکرگزارش باشی ....
امروزم مثه روزای دیگه صبح گذاشتمت خونه مامان جون وخودم وبابامرتضی رفتیم محل کارمون.هرروزبابامرتضی
حدودساعت 11 صبح به من زنگ می زنه وجویای حال شمامی شه ,اماامروز بعدازساعت 11 واحوالپرسی ازحال
شماساعت 2 بعدازظهرهم تماس گرفت وبازم ازحال عمومی شماسوال کرد,نگران شدم ولی وقتی گفت امروزیه کم
زودترمیام ,عصربریم بیرون خریدکنیم یه کم خیالم راحت شد.
ساعت 6بعدازظهرحاضرشدیم به هوای خریدازخونه رفتیم بیرون ,مسیربابامرتضی اون مسیری نبودکه برای
خریدبایدمیرفتیم ,گفت بایدبریم بنزین بزنیم,ولی بنزین زدنی درکارنبود,ازمااصرارکه کجامیریم ازبابامرتضی انکارکه
صبرکنبد.
تااینکه دم باشگاه رفاه که قیامت جمعیت بودوایسادودوتابلیط ازتوی داشبوردماشین درآوردوگفت پیاده شید,ای بابا
اینجاچه خبره ؟
وقتی واردباشگاه شدیم ازطریق بیلبوردها وبنرهای زده شده شرکت سایپامتوجه شدم که شرکت سایپای کاشان
اسپانسریه جشنه برای بچه ها.دم درورودی بهمون یه شاخه گل رزویه پرچم سایپارودادن.
وقتی واردسالن شدیم
تقریباسالن پربودوحدود2-3هزارنفری نشسته بودند.بادیدن اون همه بچه کلی ذوق زده شده بودی .تندتندپرچمت
روتکون مبدادی وخوشحالی میکردی ومن وبابامرتضی هم ازخوشحالی توذوق زده شده بودیم وهمش قربون صدقه
ات می رفتیم .
شروع جشن باسخنرانی مدیرعامل سایپا بودوبعددعوت ازمهمان خصوصیشون که بایه آهنگ شادوکلی جیغ ودست
وهورا بودومن وآترساواقعا سورپراااااایز
الهی برات بمیرم که انقدرذوق زده شده بودی .انقدرمتعجب بودی .بازبون بی زبونی همش میگفتی پو پو(پورنگ)
آتریسای متعجب
آتریسایی که همیشه توبیرون رفتن دوست داشت بدوبدوکنه ازروی پاهای بابامرتضی به عشق عموپورنگ تکون
نخوردوهمش مات ومبهوت فقط به عموپورنگ نگاه مبکرد,فقط بعضی وقتا آهنگهایی که میخوند بازبون بی زبونی به
من حالی میکردی که این آهنگها رومی شناسه
وسطای مجلس بودیم که یکی ازدوستان بابامرتضی روصداکردکه شما باامیرمحمدوسلطان وبومبالاتومبام عکس بگیری
ابنجاکلی ازسلطان ترسیده بودی
بابامرتضی میگفت انقدرامیرمحمدحالش بدبودو حالت تهوع داشت که روی کاناپه درازکشیده بودبه خاطرهمین روش
نشده بودکه بهش بگه باشماعکس یادگاری بگیره به خاطرحالشم دیرتراومدروسن....
قراربودآخربرنامه هم بابامرتضی ببرتت که باخودعموپورنگ عکس بگیری که متاسفانه خوابت برد
ازدوست خوب وعزیزمون که متوجه علاقه شمابه عموپورنگ بوده وحواسش به شمابوده وبرامون بلیط روفراهم کرده
بود و بابامرتضی روازاومدن عموپورنگ باخبرکرده بود خیلی خیلی متشکرم .
آخه این جشن چون همراه باپذیرایی کامل وحتی شام بود مخصوص خودخود پرسنل سایپابود وفقط بلیطش ازطریق
کارت شناسایی و...صورت میگرفت که این دوست عزیزمون باآشنائیت وهزارن هزارلطف به دخترم ماروحسابی
شرمنده وسورپرایزکرد.
به من وبابامرتضی که خیلی خوش گذشت به شما که دیگه ازتکون نخوردن ازروی صندلی مشخص بودکه چی
گذشت
مرسی بابامرتضی ومرسی دوست خوبمون
موقع اومدن ازسالن هم یکی ازکفش سفیدات که تازه برات خریده بودیم ازپات دراومده بودوتوشلوغی جمعیت گم
شد.هرچی هم دنبالش گشتیم بی فایده بود(حیف خیلی این کفشاتودوست داشتم)عیبی نداره ,همون یه لنگه
روبرات یادگاری ازامروز نگه میدارم
هزارتابوس دخترقشنگم