شهربازی آتریساجون
سلام عزیزم هوایه دفعه ای خییییییییییییییییییییلی سردشده ویه ریزداره بارون میاد من وبابا مرتضی برات درتدارک یه سورپرایز خوب بودیم که بتونه شمارویه خورده تواتاق موندگارکنه (آخه وقتایی که من نیستم بیشترتوحیاط مامان جون بازی می کنی )تااینکه این سورپرایز امروز به واقعیت رسید . ازدیدنش خیلی ذوق زده شدی ومن وبابامرتضی ازذوق زدگی توخوشحال اما مامان جون زیادازاین سورپرایز خوشحال نبود چون اول نگران افتادنت بوددوما اینکه بیشتر برای نیوفتادنت وضرب نخوردنت بایدبرات وقت میگذاشت ..... اتاق مادربزرگ خدابیامرزم شده اتاق شما .....یابه قول خودت اتاق شهربازی .... چندروزی ازخریدسرسره ات میگذره وحدث ونگرانی...
نویسنده :
مامان نفیسه
23:32