دخترمهربون
سلام جونم
بادیدنت هرروزبیشترازدیروزشاکرخداوندم .هرروزازدیروزشیرین زبونیات بیشترمیشه البته بهتره بگم حرفای گنده گنده
زیادمیزنی که اصلانمیتونم فکرکنم که ازکجا یادگرفتی .این نشون دهنده اینه که دخترمن ,آتریسای من داره روز به
روز بزرگ وبزرگتر میشه ,واقعا شدی برام همزبون ,همنفس ,همفکر,همدم و.....ازهمه مهمترمهربون ....
من دختری دارم که باوجودسن وسال کمش ,وقتی ازسرکارمیام چنان خودشو توبغلم میندازه وچنان بادستای
کوچولوی قشنگش فشارم میده که خستگی روزانه ازبدنم درمیره ...وقتی میگه مامان خسته نباشید,دلم برات تنگ
شده بودمیخوام سرتاپات روغرق دربوسه کنم (کمااینکه این کاررومیکنم )
من دختری دارم که به محض درازکشیدن بدوبدو میره برای مامانش پتومیاره ومیندازه روش ومیگه مامان جونم سرما
نخوری ,هواسردشده ها !!!
من دختری دارم که که دیگه نمیخواددکتربشه میخوادمهندس بشه اونم چه مهندسی ؟ساختمان
من دختری دارم که دیروز که ازسرکاراومدم ازسورپرایز کارش داشتم دیوونه میشدم میدونی چیکار؟؟؟
دیروز بادستهای قشنگت برای من اناردون کرده بودی وازمامان جون خواسته بودی دوتاظرف بهت بده نصف ازاناری
که دون کرده بودی رو توظرف معمولی ونصف اون رو توظرف درداروبه مامان جون گفته بودی این برای مامانم وقتی
ازسرکارمیادبخوره واینم باشه برای وقتی که میخوادبره سرکار,ببره سرکاربخوره
وای ازاین حرف دیروزت هلاک شدم مامان جون .قربون اون دستهای مهربون وانگشتهای خوشگل که برای مامانش
اناردون میکنه ,وقتی مامان جون ازاناردون کردنت که انقدرتمییز وبادقت وبدون اینکه دونه ای روجابندازی تعریف میکرد
,نمی دونم بگم ازخوشحالی یاازذوق ,صدای قلبمومی شنیدم .وای ازخوشحالی دستاتو ,صورتت رو لباسهاتو غرق
دربوسه کرده بودم وهمش برات می مردم وزنده میشدم
به جرات اقرار میکنم که بهترین وخوشمزه ترین انار زندگیم رو دیشب خوردم چراکه بادستان مهربان دختری دون شده
بود که متعلق به منه ,جون وعمروهستی وهمه چیز زندگی منه ...خدایا خودت درپناه خودت حفظش کنه (آمین)
مسواک زدن آتریساجون به روایت تصویر