روزمادرمبارک
درعالم کودکی به مادرم قول دادم که تاهمیشه هیچ کس رابیشترازاودوست نداشته باشم ,مادرم مرابوسید وگفت :نمی توانی عزیزم! گفتم :می توانم ..... من توراازپدرم ,خواهروبرادرم بیشتردوست دارم وبیشتردوست خواهم داشت .................... مادرم گفت :یکی می آیدکه نمی توانی مرابیشترازاودوست داشته باشی . نوجوان که شدم دوستی عزیزداشتم ,ولی خوب که فکرمیکردم مادرم رابیشتردوست داشتم ........... معلمی داشتم که شیفته اش بودم ولی نه به اندازه ی مادرم.............. بزرگترکه شدم عاشق شدم ,خیال کردم نمی توانم به قول کودکی ام عمل کنم ولی وقتی پیش خودم گفتم کدامیک رابیشتردوست داری بازدرته دلم این مادربود که انتخاب شد.... سالهاگذشت ویکی آ...
نویسنده :
مامان نفیسه
19:19